سالار زینب |
پنج شنبه 88 بهمن 15 , ساعت 5:5 عصر
فقط خدا سلام. اگر خدا قبول کنه همه دوستان را تو حرم امام رضا دعا کردم.امروز اوده بودم تا از یک معجزه در بدو ورودم به حرم براتون بگم اما با چند تا پیامی که خوندم کلا منصرف شدم.به مادرم که گفتم مادرم گفت امام رضا دنبال بهونه است تا لطف خودش را با معجزه نشون بده .منم گفتم شاید اگر برای دیگران تعریف کنم بگن یه تصادف بوده اما به نظر خودم نه اونجا بود که در همان بدو ورودم که امام رضا دوباره آبروم را خرید فهمیدم که هنوز برای دلم روضه ی شرمندگی را کم خوندم تا از شرم ...نمی دونم چرا دلم از گفتن اون معجزه منصرف شد اما کار دله چیکار میشه کرد. آقا اجازه! این دو سه خط را خودت بخوان! قبل از هجوم سرزنش و حرف دیگران دوست دارم هر چی دارم بدم به راه تو حسین تا که سینه خیز بیام میون بین الحرمین
دوباره مرغ روحم هوای کربلاکرد دل شکسته ام رااسیرومبتلاکرد زسرگذشته اشکم به لب رسیده جانم که هرچه کردبامن فراق کربلاکرد
نوشته شده توسط دریا | نظرات دیگران [ نظر]
|
|
دلتنگ تو ام امام رضا |
یکشنبه 88 بهمن 4 , ساعت 3:36 عصر
سلام.امروز دوباره خبر از یک سفره.آری یک سفر اما کجا... خدا جون هزار بار شکرت که اگر هیچ کس تو این دنیا به حرف ما گوش نمیکنه یه خدایی داریم که حرف دلمون را با گوش دل میشنوه و جواب میده. چیز زیادی نمی خوام فقط منو رها نکن .مثل غریبه ها به صورتم نگاه نکن. من میخوام زیبا بمیرم.عین عاشقا بمیرم.کربلا نشد الهی مشهدالرضا بمیرم. نفسم به شماره افتاده، بی تاب شده ام. گام هایم را سریع تر بر می دارم، طاقت از کف داده ام، بغض گلویم را می فشارد
اشکهایم سرازیر می شوند، اشک هایم بی قرارتر از من هستند، چند روزیه که سر دعاها گریه ها هم آرومم نمیکنه.دعای کمیلی که همیشه آرومم می کرد باز بی طاقت ترم کرد و دوست نداشتم گریه هام را متوقف کنم به هق هق می افتم: دلم شکسته ، اونقدر که که حتی نمی تونم خورده شکسته ها رو کنار هم بذارم از دست خودم ناراحتم ، خیلی دلم شکسته خیلی مهربون خدا جز تو کسی رو ندارم ، میدونم مقصرم وبه حرفات گوش ندادم اما اگه تو به حرفام گوش ندی کی رو دارم که بی منت سنگ صبورم باشه وقتی درمانده وتنها میشم به تنها کسی که پناه میارم تویی آی مهربون خدا دنیا رو سرم خراب میشه وقتی بهم میگن ..... وقتی میفهمم برام عزت وآبرو جمع کردی خدا تو بهتر از همه میدونی که من کی ام، !!!!!!!!!!!!! تو میدونی تومیدونی اما نه به دیگران میگی نه به روی خودم میاری،خدا مهربونیت داغونم میکنه خدااااااااااااااااااااااااااااااااا خیلی دلم برات تنگ شده خیییییییلییییییییییییی با همه وجودم خیلی دوستت دارم آخه جز تو کسی رو ندارم خدایا ببخش اگه بنده بدی برات هستم اما از ته دلم می خوام بنده و خاک پای ائمه ات باش.دارم میام امام رضا حاجتم را می دونی .هیچکس که برای حاجت من دعا نمی کنه پس خدا خودت برام دعا کن. هر کس به طریقی دل ما میشکند بیگانه جدا ،دوست جدا می شکند بیگانه اگر می شکند حرفی نیست از دوست بپرسید چرا میشکند
اللهم عجل لولیک الفرج
نوشته شده توسط دریا | نظرات دیگران [ نظر]
|
|
به یاد مهربانیش |
دوشنبه 88 آذر 23 , ساعت 12:56 عصر
از خودم دلگیرم، از این همه بی طاقتی، از دلشوره های با دلیل و بی دلیل، از انتظار به جا و بی جا، از صبر طولانی، از کلافه شدن از صبر طولانی، از کم تحملی و زود رنجی، از کم شدن حوصله ام،...
شنیده ام سخنی خوش که پیر کنعان گفت فراق یار نه آن می کند که بتوان گفت حدیث هول قیامت که گفت واعظ شهر کنایتی است که از روزگار هجران گفت نشان یار سفرکرده از که پرسم باز که هر چه برید صبا پریشان گفت من و مقام رضا بعد از این و شکر رقیب که دل به درد تو خو کرد و ترک درمان گفت مزن زچون و چرا دم که بنده ی مقبل قبول کرد به جان هر سخن که جانان گفت
نوشته شده توسط دریا | نظرات دیگران [ نظر]
|
|
التماس دعا مادر |
پنج شنبه 88 آذر 19 , ساعت 2:18 عصر
سلام. این اولین باریه که دلم اینقدر برای نوشتن تو وبلاگ تنگ شده بود. با وجود اینکه کار مهمی داشتم اومدم بنویسم و برم. حالا میگی از چی و از کی؟.....
آقا جون من همونم .همون دیوونه. تموم مردم دنیا من و می خونن دیوونه.آره ما دیوونه هستیم بی خیال این زمونه. تموم خواب و خیالم توی بین الحرمین. یه طرف آقام ابوالفضل ...یه طرف شاهم حسینه. التماس دعای خیلی زیاد .آخه قراره تا فردا برای یه مسابقه ای قرعه کشی کنند که به پنج نفر عمره دانشجویی میدن.التماس دعای خیلی زیاد از دوستان التماس دعا مادرم حضرت فاطمه زهرا(س)
نوشته شده توسط دریا | نظرات دیگران [ نظر]
|
|
در پاسخ دیگر هیچ امیدی برای ماندن نیست |
پنج شنبه 88 آذر 12 , ساعت 6:32 عصر
سلام. امروز یک نظری در پست قبلی که نوشته بودم دیدم که خواسته بود عمومی نشود. نمی دونم کدام عزیز این را نوشته اما متنی که نوشته بود اونقدر ناراحتم کرد که تصمیم گرفتم پست قبلی را حذف کنم.هیچ وقت فکر نمی کردم مطلبم را کسی اینقدر بد برداشت کنه.اولین باری بود که از یک پیام اینقدر ناراحت می شم.شاید خودم را تنبیه کردم و برای مدتی چیزی ننوشتم. فکر می کردم این وبلاگ و اهالی که بهش سر می زنن حرف هام را خوب درک می کنند.نمی دونم اما شاید دیگه باید از این جور نوشتن دست بکشم.حالا از دوستانی که این مطلب را خواندید می خوام بگید کجای راه را اشتباه رفتم.اما خداییش دلم شکست.کاش اون کسی که با نام دیگر امیدی برای ماندن نیست پیام نوشته بود خودش را معرفی می کرد تا براش توضیح بدم یا اجازه می داد متنش را در یک پست به صورت عمومی توضیح بدم.نمی دونم شاید تصمیم گرفتم دیگه هیچ وقت ننویسم.حالا از دوستی که با نام دیگر امیدی برای ماندن نیست مطلب گذاشته می خوام متن زیر را بخواند و دوباره نظرش را درباره پیامی که دفعه قبل داده بده.آخه شاید دیگه رفتم.
گویی سالهاست که چشمهایم به خواب نرفته خستگی بغزهای لبخند شده بر دوشم سنگینی می کند قناری دلم همه آوازهایش را فریاد می کند گویی چشمهایم به ابر بهار تعنه زدند اشکهایم از سوز دلم داغ تر است دلم هوای دعای کمیل می کند آخ که چقدر زیبا نجوا می کند کاش هیچ وقت تمام نشود از همه دردهای دلم می گوید آخ که چقدر زیبا نجوا می کند شانه هایش را به من می دهد سرم را در آغوش می گیرد خدا را می گویم،مادرم حضرت زهرا(س) را می گویم آری بخوان ، لالائی ات چه زیباست از همه خستگی هایم بگو از همه دلواپسی هایم بگو بگو تا آرام بگیرم.... حالا دوست عزیز دلت میاد این لحظات خوب و عاشقانه را ترک کنی و این طوری راجع به خدا حرف بزنی.خدایی که....خدا جون دوست دارم
هرچند امروز خیلی ناراحت شدم اما شادیم از این ایام اونقدر زیاده که جلوی هر ناراحتی را گرفته.آخه مرغ دلم از قفس رفته و مکه لانه گرفته . امشب میل جنون دارم ،مجنون رخ دلدارم.امروز شادم چون نزدیک روزهای ولایت مولایم علی است با دعای کمیلش گریه کردم اما شادم بهر ولایت مولایم علی و این شادی را با همه تقسیم می کنم.یا حق
نوشته شده توسط دریا | نظرات دیگران [ نظر]
|
|
که وصل عاشق و معشوق هم:خدایی، عالمی دارد |
جمعه 88 آبان 22 , ساعت 10:56 صبح
سید و مولای من! چقدر این واژه برایم دلنشین نورانی است و چقدر با این کلمات احساس یگانگی می کنم. عزیزا! عزیزا من(خدایی) خوب می دانم تو دعوت کن مرا بر خود به اشکی (یا خدایی) میهمانم کن، که من چشمان اشک آلودت را دوست می دارم طلب کن خالق خود را بجو ما را، بجو ما را تو خواهی یافت که عاشق می شوی بر ما، و عاشق می شوم بر تو که وصل عاشق و معشوق هم آهسته می گویم: خدایی عالمی دارد
تو را محبوب تر مهمان دنیایم نمی خوانی چرا ما را؟ مگر آیا کسی هم با خدایش قهر می گردد؟ هزاران توبه ات را گر چه بشکستی ،ببینم من تو را از درگهم راندم؟ اگر در روزگار سختی ات خواندی مرا اما به روز شادیت،یک لحظه هم یادم نمی کردی! به رویت ،بنده من ،هیچ آوردم؟ اینک صدایم کن، مرا با قطره اشکی به پیش آور دو دست خالی خود را با زبان بسته ات کاری ندارم لیک غوغای دل شکسته ات را می شنیدم غریب این زمین خاکیم،آیا عزیزم حاجتی داری؟ شروع کن یک قدم با تو تمام گام های مانده اش با من خدا جون با تمام وجود دوستت دارم. و در آخر تقدیم به عزیز زهرا(ع) می آیی... مثل بی ریای باران و همه هیاهوی خاک به هم می ریزد. برایم هفته از دیدار تو آغاز می گردد مرا از جمعه ها آغاز کن از شنبه بیزارم و امروز چقدر دلم برای کربلا تنگ است
نوشته شده توسط دریا | نظرات دیگران [ نظر]
|
|
استخاره |
پنج شنبه 88 مهر 23 , ساعت 8:45 صبح
سلام،می دونم الان می گید باز این دریا اومد از ناراحتی هاش و از گریه هاش بگه.اما شما قضاوت کن ما که دستمون به کربلا نرسیده تا گریه هامون را تو حرم ارباب بکنیم حداقل بگذارید در جایی که اسمش بوی کربلا می ده و از امام حسین نشون داره باهاشون گریه کنیم و ظلم هایی که بر آنها رفته را فریاد بزنیم.
خدا جون خیلی سخته ،که هزار تا زخم کهنه داشته باشی اما همیشه جلوی دیگران جوری بخندی که فکر کنند تو از هفت دولت آزادی.خیلی سخته وقت هایی که غم های کهنه چندین سالت را که داری باهاشون کنار میای،یهو دوباره با یک خاطره،با یک دیدار سر باز کنن و تو نتونی از غصه هات بگی به هیچ کس حتی نزدیک ترین هات.خیلی سخته که ببینی افرادی که دورت هستن و خیلی خیلی دوستشون داری ناراحت هستن و میگن براشون دعا کنی اما به تو نگن چه کسی یا حتی چه کار خودت ناراحتشون کرده .حالا از شانسم چند نفرشون با هم براشون ناراحتی بوجود بیاد و وقتی جلوت می زنن زیر گریه این دیگه از اون موقع هاست که تو هم بی دلیل می زنی زیر گریه،اما نه دلیل اصلیش ناراحتی دوستت هست اما نمی دونی چیه.غم های قدیمی خودتم دوباره تازه شده،غم هایی که کسی ازشون خبر نداره،اونوقت که بهونه داری که به دوستات بگی دلت گرفته و بزنی زیر گریه.همه فکر می کنند یه دلیل داره اما نمی دونند هزار تا دلیل داره که کسی نمی دونه.چون خنده هات تا حالا جلوشون را گرفته.خدا جون نمی دونم چرا یه مدتیه دست به هر کاری می زنم ،از تحقیق درسی گرفته تا بقیه کارها،هزار تا گره توش می افته،خدا جون اگر امتحان صبره باشه خدا ،به قول رفیق جدیدمون خدایا به امید تو نه به امید خلق روزگار.خدایا می دونی سخت تر از همه چیه؟اینکه خدا جون منو جزء کدوم دسته از بنده هات تقسیم بندی می کنی،خوبم؟ بدم؟ گیریم که بدم اما آخه خدا گر فراق بنده از بد بندگیست گر تو با بد، بد کنی پس فرق چیست؟ خدایا خودمونیم این جریان استخاره چیه که مال من همش یاری از طرف خدا میاد.من هم به خودت توکل کردم و دارم پیش میرم.می دونم پس بهترین ها نصیبم میشه.
در پایان خدایا من بابت تموم لحظاتی که تو بودی و من حواسم نبود پوزش می طلبم. دست خودت به همرام
و از آن جهت که به قول رفیقی ،تو همه نوشته هام باید یه جوری اسمم را بیارم.برای اینکه رفیقمون را نا امید نکرده باشیم ،می گم .خدا جون اندازه هزار تا دریا بزرگی و عظمتت دوست دارم
نوشته شده توسط دریا | نظرات دیگران [ نظر]
|
|
خدا جون دوست دارم |
سه شنبه 88 مهر 7 , ساعت 2:26 عصر
سلام.امروز مثلا ا.مده بودم برای تحقیق هفته دیگه ام مطلب پیدا کنم.چقدر هم که پیدا کردم اما چی کار کنم هر چی سرچ می کنیم چیزی پیدا نمی شه.خدا جون دلم برای اینکه بهت بگم دوست دارم تنگ شده بود. خدا جون
دوست دارم خدا جون.دوست دارم ...دوست دارم.خیلی زیاد. مخلصیما.خدا جون من را یادت نره.
مثل همیشه با عکس باهات می خوام حرف بزنم
الهی و ربی من لی غیرک
نوشته شده توسط دریا | نظرات دیگران [ نظر]
|
|
|
درباره وبلاگ |
مدیر وبلاگ : حامیدر[133] نویسندگان وبلاگ :
دریا (@)[56]
گمنام (@)[8]
مسافر (@)[2]
پاییز ارغوانی[5] انیس (@)[1]
من حامیدر هستم....
دوست دارم عاشق خدا باشم اما نتوانستم ،
دوست دارم گناه نکنم اما نتوانستم ،
ودر آخر دعایم این است خدایا فرج آقایم را برسان.
|
|
فهرست اصلی |
بازدید امروز: 166 بازدید
بازدید دیروز: 145 بازدید
بازدید کل: 245355 بازدید
|
|
لوگوی وبلاگ من |
|
|
|