سلام |
پنج شنبه 88 شهریور 26 , ساعت 1:28 عصر
سلام،سلام،سلام.چرا سه تا؟ پس چندتا!سلام اول به خدا که خدایی کرد و بهمون فرصت داد تا توی مهمونیش شرکت کنیم.سلام دوم به شما دوستان که هر از چند گاهی به ما سر می زنید.سلام سوم هم به خودم،مگه خودم دل ندارم.ما را که رفقا تو سایت خودشون تحویل نمی گیرند حداقل تو سایت خودمون،خودمون را تحویل بگیریم،البته اگر یه نفر دیگه پیدا نشه که بخواد حال گیری کنه. راستی سلام هام به این کوچکی نبود ها باید یخورده بکشیش و بگی سلام. خوب دیگه این ماه رمضان هم تمام شد....به قول رفیقی مگه تا پدر ما را در نیاره تموم میشه...بهتر،(جدی نگیرید شوخی بود)به نظر من بهترین ماه رمضانه...پس بگو... شماها هی دعا میکنید،ماه رمضان زود زود میاد. یارب تو ز قید عیب ها برهانم پاکیزه کن از لوث گنه دامانم مأوا به کنار اهل تقوایم بخش عذرم بپذیر و کن عطا ایمانم خدا را در شادى ستایش، در سختى جستجو، در آرامش مناجات و در همه لحظات شاکر باش! فردا هم روز قدسه.ان شاء الله دیدارمون در راهپیمایی روز قدس.اگر ما هم نتونستیم بیایم جای ما را خالی کنید.به به تنبلیت می شه؟! نه بابا،کار دارم ،اگر شما می خواین بیاین کارهامون را عوض کنیم،من قبول دارم.اصلا حالا کی گفت که نمی واد بره که شما این همه صغری کبری می چیینید.عجبا...آدم نمی تونه یه کلمه حرف بزنه.از شما چه پنهان یکی از سرزمین هایی که دوست دارم سفر کنم،فلسطین و لبنانه البته...دیگه دیگه...بماند.خوبیه دریا به اینه که نشونی از آدم نمی مونه.حالا حرف های ما هم سر به مهر باشه مگه چی می شه،فقط یه چیز که همه رفتند و تنها مانده ام من...خدایا نوبتم کی خواهد آمد.ای بابا دوباره زدی جاده خاکی...آدم بشو نیستی.می خوای تنها نباشی خوب برو راهپیمایی شلوغه دیگه تنهایی کجا بود.به قول مولام علی برترین توانگری ترک آرزوهاست ،کاش که منم بتونم...خوب از هر چه بگذریم سخن دوست خوش تر است،اما بازم باید بگم شرمندتم آقا. وقتی میان نفس و هوس جنگ می شود قلبم به چشم هم زدنی سنگ می شود آقا ببخش که سرم گرم زندگیست کمتر دلم برای شما تنگ می شود
در آخر با صلوات بر محمد و آلش راه های بسته باز می شود.اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم.دومیش برای سلامتی آقا امام زمان یه صلوات بلند.........علی یارتون ،یا حق.راستی یادم رفت پیشاپیش عید فطر را تبریک میگم.از این به بعد هم دست رسیم به کامپیوتر کمتره و دیر به دیر شاید سر بزنم. گفتم شاید دیرتر سر زدم.حالا نمی خواد دلتون از حالا برام تنگ بشه قول میدم اگر خدا خواست زود بیام.گریه نداره ،نمی خوام که بمیرم ،حالا حالاها مزاحم می شیم.وای چقدر حرف می زنی ناسلامتی خداحافظی کردی.خوب کجا بودیم،حالا چرا اشک هات در اومد،باشه زود میام،واسا،یک نفس عمیق بکش،حالا یه صلوات بلند برای شادی روح من،اما یکی کمه.حالا نزنم ،کفشت را بیانداز؛ دلت میاد رفیق به این خوبی.باشه تا نزدی رفتم....یا حق
نوشته شده توسط دریا | نظرات دیگران [ نظر]
|
|
سرنوشت یک سال |
سه شنبه 88 شهریور 17 , ساعت 9:37 صبح
امروز اولین روز شب قدر.شب قدر...چه واژه غریبی.امروز دوباره باید عهد هایی را که با خدا بستیم تجدید کنیم.آخه قرار سرنوشت این یک سالمون را به امضای امام زمان مزین کنند.دعا کنیم.دعا کنیم امسال تو سرنوشت هممون یک اتفاق مشترک باشه اونم ظهور مهدی به همین نزدیکی ها باشه.بعد هم خدا جون خودت می دونی که دل ماها چی می خواد از بقیع و کربلا وکعبه بگیر تا شهادت...خدا وقتی یاد این می افتم که مادرم فاطمه زهرا(س) 18 سال بیشتر عمر نکرد خجالت میکشم بگم من سنم از 18 بیشتر شده اما هیچ کاری برای ظهور مهدی ام نکردم.خدا جون امروز اومدم در خونه مادرمون تا به شوهرش قسمش بدم تا اون برام دعای خیر کنه.تا به علی اش قسمش بدهم تا اون که رو سفید عالمه برای من روسیاه دعا کنه.دعا کنه حداقل هیچ کار نمیکنم، سربار و سر راه امام زمان هم نشم.دعا کنید.دعا...دعا...دعا... روزه ی هجر تو از پای بینداخت مرا ،کی شود با رطب وصل تو افطار کنم. دو تا عکس امروز را خودم کار کردم درباره اونم نظر بدید و من هر چی نمی خوام بگم تف تو ریا شما که نمی زارید
سلام بر تو ای پدر عبدالله و بر روحهای پاکی که در جوار و حریم تو آمدهاند؛ درود و سلام باد تا شب و روز باقیست و تا قیام قیامت و خدایا قرار مده این زیارت را آخرین عهد من با مولایم... گفتم عهد، چه واژه تکرار شدنی شکستنیای! غدیر را که یادت هست؟عقد اخوت! کوچههای بنیهاشم و عهد شبانه را چه؟ کوفه را نیز میبایستی برای نماد عهد شکنی بیاد داشته باشی! و کربلا عهد مردان خدا. و عهد توابین پس از کربلا را! و عهد دانشمندان مکتب باقرالعلوم را! و عهد شاگردان صادقترین امام را! و عهد پای سنگینترین تابوت زندانی کاظمین را! و روایت ولایت، حصن حصین و عهد نیشابوریان و سلطان علی بن موسیالرضا را! و عهد مردانه ایستادن بر حمایت از کوچکترین امام را! و عهد سامرا و امام غریب و گمنام همیشه تاریخ را! و دژ عسکری و عهد بانوی رومی را! همه را بخاطر میآوری، چون تاریخ تمام شیعگی توست. اما حالا میخواهم بگویم زمان آخرین عهد است... اللهم رب النور العظیم و رب الکرسی الرفیع و... مواظب باش عهد نشکنی که؛ دست مولاست که بالاست هنوز، یکنفر منتظر ماست هنوز... و سلام بر حسین و علی بن الحسین و واولاد الحسین و اصحاب الحسین
نوشته شده توسط دریا | نظرات دیگران [ نظر]
|
|
شکرانه |
جمعه 88 شهریور 13 , ساعت 9:2 عصر
سلام علی قلب زینب الصبور سلام،یکی از رفقا پیام داده که چرا به روز نمی کنی؟با تمام وجودم دوست داشتم وبلاگ را به روز کنم،تو این یک هفته هر روز به وبلاگ سر می زدم اما اتفاق هایی برام تو این هفته افتاد که آنقدر دلم گرفته بود که فقط دوست داشتم به( قول یکی از شهدا مثل دریا که آدم را ناشناس میکنه و با خودش می بره) ناشناس توی نوشته های دریاییم بگردم و آروم بشم.خدا جون اگر این اتفاق هایی که برام پیش میاد ،آزمایشه ،از این آزمایش ها به تو پناه میبرم .خدا جون اون روز دلم شکست،نه از افرادی که اونجوری درباره امام زمان حرف می زدند،نه از امام زمان که چرا نمیاد از خودش دفاع کنه،دلم از خودم شکست که چرا اونقدر توانایی ندارم که از امام زمانم و دینم دفاع کنم.امروز اونقدر دلم گرفته بود که با یک اتفاق کوچک توی تاکسی دلم می خواست همون موقع بزنم زیر گریه.اتفاق هایی که برام افتاد اینقدر ناراحتم کرده که دوست ندارم با هیچ کس در رابطه باهاش حرف بزنم .خدا جون، خدای خوبم پناه می برم به تو ،با توسل حقیقی به امام زمان و حضرت زینب از آزمایش هایی که پیش رومه.خدایا اگر مصلحت توست که شکستن دلم ادامه پیدا کنه تو را شکر می گویم اما خدایا کمک کن هیچ گاه قلب نازنین مولایم مهدی را با گناه نشکنم.کمک کن گوشه لبان مهدی را به لبخند باز کنم.کمک کن خدایا که بندگی ات کنم.کمک کن که حتی اگر تو خواستی مثل پروانه به گرد شمع وجودت بسوزم،لب به شکر باز کنم .خدایا کمک کن تنها تو برایم کافی باشی و بس.خدایا کمک کن بنده فقیر درگاه با عظمتت باشم.ای شهدا،قربون اون موقع ها،قربون اون صفاتون.دست منم بگیرین،دلم تنگه براتون. گفتم به کجا گفت صدایم کردند گل بودم و از شاخه جدایم کردند سحرها دلم هوای گریه دارد.بگو بی تو چه چاره کنم.خدایا ببخش اگر راه و رسم گدایی نمی دانم،شرمنده خدا،شرمنده...خدا اگر گنهکارم.اما خدا جان طاقت ناراحت کردن تو را ندارم.دلم تنگه.دل تنگ رفتنم.بیا و این روان جدا مانده از آفتاب را با خود ببر ،ای آفتاب مهربانی،ای که سایه لطف تو همیشه بر سر من است،مهدی جان . الهی و ربی من لی غیرک امشب شب میلاد کریم اهل البیت امام حسن مجتبی است .بس که امام مجتبی کریم است نسبت به شیعه هایش گوش این دهکده آواز گدا نشنیده است.
خداوند، بندگان مخلص خود را تنها نمی گذارد و آنها را در شداید و سختی ها نجات می دهد. نوح را روی آب،یونس را زیر آب و یوسف را کنار آب ،نجات داد.همچنان که ابراهیم را از آتش،موسی را وسط دریا و محمد(ص) را درون غار و علی(ع) را در بستر که به جای پیامبر خوابیده بود،نجات داد.با اراده الهی،ریسمان چاه وسیله شد تا یوسف از قعر چاه به تخت و کاخ برسد،پس بنگرید با حبل الله چه می توان انجام داد.اما تلخی ها هم شکر خدا را می خواهد. اگر بدانیم؛دیگران مشکلات بیشتری دارند. اگر بدانیم؛مشکلات ،توجه ما را به خداوند بیشتر می کند. اگر بدانیم؛ مشکلات، غرور ما را می شکند و سنگدلی ما را بر طرف می کند. اگر بدانیم؛ مشکلات، ما را به یاد دردمندان می اندازد. اگر بدانیم؛ مشکلات، ما را به فکر دفاع و ابتکار می اندازد. اگر بدانیم؛ مشکلات، ارزش نعمت های گذشته را به ما یادآوری می کند. اگر بدانیم؛ مشکلات، کفاره ی گناهان است. اگر بدانیم؛ مشکلات، سبب دریافت پاداش های اخروی است. اگر بدانیم؛ مشکلات، هشدار و زنگ بیدارباش قیامت است. اگر بدانیم؛ مشکلات، سبب شناسایی صبر خود و یا سبب شناسایی دوستان واقعی است.واگر بدانیم؛ممکن بود مشکلات بیشتر یا سخت تری برای ا پیش آید،خواهیم دانست که تلخی های ظاهری نیز در جای خود شیرین است. آری، برای کودک، خرما شیرین و پیاز و فلفل تند و ناخوشایند است،اما برای والدین که رشد و بینش بیشتری دارند،ترش و شیرین هر دو خوشایند است.حضرت علی(ع) در جنگ احد فرمود:شرکت در جبهه از مواردی است که باید شکر آن را انجام داد.و دختر او حضرت زینب در پاسخ جنایتکاران بنی امیه فرمود:در کربلا جز زیبایی ندیدم.به یکی از اولیای خدا گفته شد حق تشکر از خداوند را بجا آور.او گفت :من از تشکر او ناتوانم.خطاب آمد:بهترین شکر همین است که اقرار کنی من توان شکر او را ندارم. خدا جون دلتنگه رفتنم.ببین دلتنگه مدینه ام.دلتنگ کربلام.دلتنگ اومدن اربابم.مهدی،جان مادرت زهرا(س) بیا........
نوشته شده توسط دریا | نظرات دیگران [ نظر]
|
|
همه جا بروم به بهانه تو...یا مهدی |
پنج شنبه 88 شهریور 5 , ساعت 9:34 صبح
فخر است برای من فقیر تو شدن از خویش گسستن و اسیر تو شدن سلام،خوب.دیگه این کامپیوتر ما هم از مرخصی اومد.نوبتی هم باشه نوبت مرخصی خودم بعد از یک تابستان پرکاره...اما مثل اینکه مرخصی به گروه خون ما نمی خوره. از همون اول تابستان پیدا بود که پرکاره.البته بعد از امتحانات پرکارتر شد و کارمون از ساعت شش صبح تا ساعت سه شب ادامه پیدا میکرد.خداوکیلی برای امتحانات اینهمه بی خوابی نکشیده بودم،خوب دیگه هر کس بخواد سند محرمانه بسازه باید بی خوابی بکشه و دستاش تاول بزنه اونم چه طور،آخه یکی نیست بگه بیکار بودی نوآوری به خرج بدید.ان شاء الله همه اش برای رضای خدا و رضایت آقا امام رضا از خوشحال کردن بنده ها.تا نوبت به روز اردو رسید.دست همه دوستام درد نکنه،خیلی عالی بود،خیلی زحمت کشیدند.اجرهمشون با آقامون امام رضا.اگر من کوتاهی کردم حلال کنند دیگه.مدد خدا و در حد توانمون بود .اما نمیدونم چرا هیچ کس حرف ما را تحویل نمی گرفت.حتما میگفتند کوچکیم،اما منم که قدم 180 سانته،ما شاء الله به قد.اما منم که از رو برو،نه...رو که نیست.تازه نبودید سوال هام تو کلاس ها را ببینید.ما سوال میکردیم به جای جواب سوال ما یه سوال دیگه پیش میومد حالا خدا داند کی می خواستند جواب سوال ما را بدند.وقت مسابقه هم که میشد از بدشانسی چون سوال ها را طراحی کرده بودیم ،فینیش میشدیم،ما با یک نفر قرار گذاشتیم هرچی جایزه بردیم،نصف نصف،ما که قرعه کشی می کردیم،پس اسم خودمون جزئش نبود چیزی نصیبمون نشد حالا...بقیه به قولشون عمل کنند.من قول دادم اگر فلش چهار گیگ بردم نصف کنم هنوز هم سر قولم هستم.توی طرح حکمت هم در اجرای مسابقه با همه دانشگاه ها کم نگذاشتیم اما از بد شانسی کسی نبود فیلم بگیره یادگاری داشته باشیم.(شوخی کردم خودمون نخواستیم).سحر های حرم هم خیلی جای شما خالی .مخصوصا شبی که حرم پنج تا شفا یافته داشت. شب آخر مشهد خیلی با صفا بود هرچند فقط سه نفر بودیم اما پرخاطره بود.شام حرم نصیبمون شد،یه دختربچه که گمشده بود را به مادرش رسوندیم،آخرش هم به دعای کمیل ختم شد.خیلی باصفا بود. بعد از مسافرت تازه جالب تر و پرکار تر شد.از اون جهت که ما مشهوریم،تمام اقوام فهمیده بودند که ما پانزده روز مسافرت بودیم اما کجاها...روز سوم که منزل بودیم ،مبعث پیامبر بود و تلوزیون غار حرا را نشون می داد که مادرمون بهم گفت:راستی غار حرا هم بردنتون.منم که مات و مبهوت مکه بودم،یهو به خودم اومدم که مادرم گفت راستی تو مشهد بودی.یک هفته بعد دخترعموم بهم گفت کربلا خوش گذشت.خلاصه اینکه، ما توی این تابستون برای فرار از شهر شلوغ خودمون به دو کشور سفر کردیم.امیدوارم سفر به هندوستان مثل سفرهای من نبوده باشه.
بعد از استراحت از این سفرهای طولانی و متنوع یک سفر اجباری پیش اومد که خدا کند هیچ وقت برای هیچ کس پیش نیاد که برای دکتر به سفر بره.اونم شهرهای خلوتی مثل شیراز و تهران،هرچند قصد اولیه دید و بازدید اقوام بود.مسافرت ها که تمام شد،این کتاب خوندن عجب چیزیه اونم کتاب هایی که من می خونم ،آخریش وصیت نامه امام خمینی بود.و هزار تا کار دیگه. راستی 5 تا کلیپ درباره امام زمان و امام رضا ساختم که ان شاء الله بعد از اینکه استاد کلیپ سازی ما درباره اش قضاوت کرد برای میلاد امام رضا اونها را رو وبلاگ میزارم برای دانلود.البته اشکال اولیه ای که از آن ها خواهد گرفته شد اینه که منابعی که استفاده شده کیفیت نداشته اند،خداوکیلی خودم هم میدونم اما فقط همین ها را توانستم پیدا کنم.اما اگر کلیپ ها را گذاشتم قول بدید اول همش را تا آخر نگاه کنید بعد قضاوت کنید.مطمئن باشید حداقل گوش دادن به آهنگ هاش برای یک بار ارزش داره(البته یکیش یک دقیقه اولش یه سخنرانی درباره امام زمان تا شنیدین ردش نکنید بابا یک دقیقه تحمل کنید ،فقط یک دقیقه است)...تحفه ای ناقابل به پیشگاه امام زمان،برای رضای ارباب .این روزهام که مهمان ها رفتند،همگی به یک مهمانی بزرگ دعوت شده ایم.صاحب خانه خوب پذیرایی میکنه،پس ما هم مهمان های خوبی باشیم و خوب استفاده کنیم.از همین الان هم به فکر شب های قدر باشیم و خودمون را آماده بهترین شب بندگی بکنیم.راستی میلاد امام حسن مجتبی افطار در خدمتیم،دیر نکنید.مسافرهام قصد ده روزه کنند قدمشون روی چشم.ما را هم دعا کنید.راستی دیشب توی خبرشبانگاهی درباره پرفسور اسلامی استاد این ترم من حرف میزد.وای که خدا به دادم برسه.اونم با مشکلهایی که من دارم و خواسته های دیگه ای که دارم . راستی از همه بچه های کانون یاس از دبیر کانون گرفته تا رئیس کل و همه دوست های خودم ممنون چون باعث شدند که مهارت هایی را که دارم در جهت رضای خدا برای خدا و اهل البیت انجام بدم و کلی مهارت دیگه یاد گرفتم که همش مدیون خدام که این فرصت را داد تا براش کار کنم. از همه دوستام ممنون و براشون دعا میکنم. اجرشون هم با خدا. در حدیثی طولانی از پیامبر اکرم می خوانیم که حضرت موسی به خدا عرض کرد:خدایا مقام قربت را خواهانم.پاسخ آمد:قرب من، در بیداری شب قدر است.عرضه داشت:پروردگارا،رحمتت را خواستارم.پاسخ آمد:رحمت من در ترحم بر مساکین در شب قدر است.گفت:خدایا جواز عبور از صراط می خواهم.پاسخ آمد:رمز عبور از صراط ،صدقه در شب قدر است.عرض کرد:خدایا بهشت و نعمت های آن را می طلبم.پاسخ آمد:دستیابی به آن در گرو تسبیح گفتن در شب قدر است.عرضه داشت:پروردگارا، خواهان نجات از آتش دوزخم.پاسخ آمد: رمز نجات از دوزخ،استغفار در شب قدر است.در پایان گفت:خدایا رضای تو را می طلبم. پاسخ آمد:کسی مشمول رضای من است که در شب قدر،نماز بگذارد. درخلوت من نگاه سبزت جاریست،این قسمت بی توبودنم اجباریست،افسوس!مهدی جان؛ نمیشودکنارت باشم،ای دوست تمام لحظه هاتکراریست توی یکی از نظر هام یه شعر نوشته بود که دوباره این دریا را طوفانی کرد و هوایی.خدایا تو خیلی کریمی ،شهادت در کربلای ارباب در رکاب مهدی نصیبمون کن.خدایا دلم تنگه.دوباره بهونه میگیره.میشنوی...
همه جا بروم به بهانه تو که مگر برسم در خانه تو همه جا دنبال تو می گردم که تویی درمان همه دردم یا ابا صالح مددی مولا نشوم به جز از تو گدای کسی بی ولای تو من نکشم نفسی که تو لیلای من مجنونی همه هست من دلخونی یا ابا صالح مددی مولا اگرم نبود دل لایق تو نظری که دلم شده عاشق تو به خدا هستی همه هستم به تو دل بستم به تو دل بستم یا ابا صالح مددی مولا دل خود زده ام گره بر در تو چه شود که رسم بر محضر تو من نا قابل به تو دل بستم نکشی دامان خود از دستم یا ابا صالح مددی مولا
نوشته شده توسط دریا | نظرات دیگران [ نظر]
|
|
تولد |
جمعه 88 مرداد 30 , ساعت 2:45 عصر
خاک طلائیه با وساطت خون طلا شد کاش ما با وساطت خاک طلائیه خون میشدیم. سلام رفقا.مخصوصا نسل واصلی ها که با پیامم یه خورده کنجکاوشون کردم.به دلیل اینکه کامپیوترمون فردا به دلیلی می خواد بره مرخصی(تعمیرگاه) البته معلوم نیست تا کی به جای یکم الان مطلب را گذاشتم .همین الان ازتون معذرت می خوام اگر اونقدر که گفتم مطلبم شاید به نظر شما داغ نباشه.اما برای کنجکاوی بیشتر حتما سوالی را که آخر این پست نوشتم برای راهنماییم جواب بدین.خوب.(البته الان دنیا بر عکس میشه و کسی به حرف ما گوش نمیکنه). مطلب امروزم یه جورایی دلیل درد و دل هامه.امروز برام یه روز خاصه.امروز تولد یه عزیزیه که من خیلی مخلصشم.اسمش دایی احمد،دایی بزرگم.دایی که چهار سال قبل از تولد من مهر قبولیش را گرفت.این از اون موقع هاست که میگن ندیده عاشق میشن.جنون که میگن همینه دیگه،چیکار میشه کرد جزیره مجنون دیگه.اسفند که رفته بودیم شلمچه که البته عیدی امام زمان بود روز ولایت امام زمان اسمم در اومد بعد از سه بار قرعه کشی. توی اردو با یک نفر درباره ی شهدا بحثمون شد هرچند قانع شد اما حرفی زد که داغونم کرد و به خاطرش سه روز با داییم قهر بودم.هرچند شاید برای دیگران حرف خاصی نیست اما برای من بود.حالا با گذشت چند ماه از اون ماجرا حالا یک روحانی اونم در یک برنامه تلوزیون در میاد میگه که( اون آدم هایی که افسرده هستند و خیلی هم ادعای دین و مذهب میکنند به جای آرزوی مرگ آرزوی شهادت میکنند).عجبا مگر نه اینکه حضرت علی با داشتن دهها فضیلت اختصاصی،تنها وقتی که در آستانه ی شهادت قرار گرفت فرمود:(فزت و رب الکعبه) او اول کسی بود که ایمان آورد،جای پیامبر خوابید،برادر پیامبر شد،تنها خانه ی او به مسجد پیامبر درب داشت،پدر امامان و همسر زهرا بود.بت شکن بود،ضربت روز خندق او، از عبادت ثقلین افضل شد.اما در هیچ یک از موارد مذکور نفرمود :(فزت).آخه مگه کسی که خدا را داره و خدا همیشه کمکش میکنه افسرده میشه که حالا از روی افسردگی آرزوی مرگ شهادت بکنه.واقعا دست روحانی درد نکنه با جمله ای که گفت.همونجایی که من بودم چندین نفر گفتند آره راست میگه و هزار حرف که شهادت و جهاد در راه خدا را زیر سوال برد و حالا کجا بود که جواب این ها رو بده خدا می دونه.آخه به قول همه اونایی که نشسته بودن طلبه روحانی بود.12 تا دلیل دیگه هم براش میارم تا بگم شهادت هنر مردان خداست.حالا بگید چه طور من میتونم از این آرزو دست بکشم.یعنی دنیا اینقدر بی رحم شده که آرزوهای خوبم بد میکنه،حتی فرصت آرزو کردن را هم میگیره؟ نه من نمیتونم از این آرزو دست بکشم حتی اگر بازم ملامت شم و همه انکارم کنند، آخه هیچ چی شهادت نمیشه.راستی یادم رفت بگم دایی جون تولدت مبارک، شهادتت هم مبارک.ما رو یادت نره.بی وفا نشی.اون شیشه اشکی را که طبق وصیتت سر آخرین نماز با توجهت توی کفنت گذاشتی شفیع ما هم قرار بده.دیگه هم اینکه یادت نره به خدا بگو همینطور که تا حالا هوای ما را داشته این بار هم مثل خودت شهید شیم دیگه.اما با یک تفاوت...
دایی جون دیگه دیگه.پرروی که هناق نیست ماییم و این پررویی .آخه با خدای به این خوبی.اما خدا تو خیلی بخشنده و بزرگواری درست اما خدا کاری کن فقط یه لبخند روی لب های مهدی فاطمه بیارم آخه دیگه طاقت ناراحت کردن خدا و امامم را ندارم .خدایا نگذار بیشتر از این شرمنده ی خودت و امام زمانم و مادرم حضرت فاطمه و داییم بشم.خدایا کمک کن تا روسفید شم. الهی من لی غیرک و هرگز گمان مبر آنها که در راه خدا کشته شده اند،مردگانند،بلکه آنها زندگانی هستند که نزد پروردگارشان روزی داده می شوند. 1)در روایات آمده است که شهید،هفت ویژگی اعطایی از جانب خداوند دارد:اولین قطره خونش ،موجب آمرزش گناهانش میگردد.سر در دامن حورالعین مینهد.به لباس های بهشتی آراسته می گردد.معطر به خوش بوترین عطرها می شود.جایگاه خود را در بهشت مشاهده میکند.اجازه سیر و گردش در تمام بهشت به او داده می شود.پرده ها کنار رفته و به وجه خدا نظاره میکند.2)پیامبر از شخصی شنید که در دعا میگوید:(اسئلک خیر ما تسئل) خدایا!بهترین چیزی که از تو درخواست می شود به من عطا کن،فرمود:اگر این دعا مستجاب شود،در راه خدا شهید می شود.3)بالاتر از هر نیکی،نیکوتری هست ،مگر شهادت که هرگاه شخصی شهید شود،بالاتر از آن خیری متصور نیست.4)در روز قیامت،شهید مقام شفاعت دارد.5)از امام صادق روایت شده است که فرمود:در قیامت لغزش های شهید به خودش نیز نشان داده نمی شود.6)شهدای صف اول حمله و خط شکن،مقامشان برتر است.7)مجاهدان از درب مخصوص وارد بهشت می شوند و قبل از همه به بهشت می روند و در بهشت جایگاه مخصوصی دارند.8)تنها شهید است که آرزو می کند به دنیا بیای و دوباره شهید شود.9)بهترین و برترین مرگها،شهادت است.10)در قیامت،شهید سلاح به دست ،با لباس رزم و بوی خوش به صحنه می آید و فرشتگان به او درود می فرستند.11)امام علی در جنگ احد ناراحت بود که چرا به شهادت نرسیده است تا اینکه مژده شهادت در آینده را از پیامبر اسلام دریافت نمود.و فرمود:قسم به خدایی که جان فرزند ابوطالب در دست اوست،تحمل هزار ضربه شمشیر در راه خدا،آسان تر از مرگ در رختخواب است.12)در آخر همان گونه که کور،مفهوم بینایی را درک نمی کند،زندگان دنیا حیات شهدا را درک نمی کنند. برایم هفته از دیدار تو آغاز می گردد مرا از جمعه ها آغاز کن از شنبه بیزارم یا صاحب الزمان راستی سوال یادم نره.خداییش نظر شما راجع به حرف این روحانی چیه؟ خدایا لحظه ای ما را به حال خود وامگذار... حلقوم ها را می توان برید ... اما فریاد ها را هرگز ! فریادی که از حلقوم بریده بر می آید ... جاودانه می ماند !
نوشته شده توسط دریا | نظرات دیگران [ نظر]
|
|
مهمانی یار |
چهارشنبه 88 مرداد 21 , ساعت 7:48 عصر
دلیل غربتشان،اهلِ خاک بودن ماست نه بی مزارشدن ها،نه بی پلاکی ها به آسمان که رسیدندروبه ماگفتند: زمین چقدرحقیراست،آی خاکیها! سلام.اونقدر بغض گلوم را گرفته بود که احساس میکردم دارم خفه میشم.یاد همه ی دوستام افتادم تا ببینم ناراحتیم را با کدومشون تقصیم کنم اما از خودشون بیشتر گله دارم،از همشون.دلیل هم دارم.خیلی بی...حتی یکیشون هم....نمیدونم چی بگم.همیشه میگن با بقیه اون طور رفتار کن که دوست داری باهات رفتار کنن، اما نمیدونم چرا دوستام در قبال من...واقعا نمیدونم...اما دوست اصلی و همیشگیم مثل همیشه آرومم میکنه،وقتی سر سجاده دوست و تاج سرم ،خدای خودم چند تا قطره اشک ریختم اونوقت بود که مثل همیشه آروم شدم و به قول مولایم امام علی:کسانی که با من بدی کردند به من گذشت را آموختند،آنان که از من انتقاد سازنده میکنند راه و رسم زندگی را به من آموختند،(از همین جا از همه ی کسانی که از نوشته هام،کارهام و کلیپ هام انتقاد میکنند ممنون چون باعث رشد و ترقی ام می شوند)،آنان که به من بی اعتنایی می کنند صبر و بردباری را به من آموختند و آنان که دوستی میکنند محبت و وفاداری به من آموختند.اما چند روزیه که دست دلم به هیچ کاری نمیاد،ا یک طرف تعطیل شدن اعزام به حج و سفرهای زیارتی اما همیشه دور بودن به معنای فراموش کردن نیست گاهی فرصتی است برای دلتنگ شدن،خدایا مصلحت زمان و مکان را دانی پس مددی کن تا نصیبم شود دیدار کعبه ات، از طرف دیگه...چیزی دیدم که هنوز که هنوزه با اینکه بیست،سی نفر بهم گفتند نمی خوام باور کنم،شاید چون تازه فهمیدم که چقدر ما شیعه ها کوتاهی میکنیم.یک هفته قبل در یه مکان عمومی به نظر خودم یک پسر بچه ده دوازده ساله دیدم ،هر کس هم ازم سوال کرد همین را گفتم اما اونها بهم گفتند که اون یک دختر شانزده سالست.هنوز باورم نمیشه.روزی بیست دفعه میگفتم باور کنید اون پسر بود اما حقیقت چیز دیگه ایه.اول خدا را شکر کردم که در اطرافیان من از این جور آدم ها نیست اما دلم اونقدر چلونده شد که این یک هفته بیچارم کرده. یاد احادیثی که خونده بودم افتادم.در آخرالزمان دخترها به شکل پسر و پسر ها به شکل دختر ظاهر می شوند.و اینکه از علائم ظهور تنها علائم حتمی آن مانده است.کاش تلخی حقیقت کوتاهی به شیرینی وصل با اشتیاق تبدیل شود.کاش شرمنده ی مادرمان تاج سرمان حضرت فاطمه نشویم.شرمنده السلطان اباالحسن.بعضی وقت ها باور نکردن ساده ترین راه.اما نه بهترین راه.از اینکه بگیم کاش به دوران بعد انقلاب برگردیم،اشتباه ،چون این برگشت به عقب مثل دنده عقب رفتن تو سرازیری،پرشیب و خطرناک.اما باید دوباره یواش یواش فرمان عقلمون را صاف کنیم به دریا بزنیم و یا علی.باید این قله رسیدن به خدا را آرام و با توکل فتح بکنیم.ببخشید اگر یه خورده درد دلش زیاد بود.الان هم درباره ی بهترین ماه سال می خوام بگم.رمضان.خودمون را برای اومدنش آماده کنیم. کاش در این رمضان لایق دیدار شویم سحری با نظر لطف تو بیدار شویم کاش منت گذاری به سرم مهدی جان تا که همسفره تو لحظه افطار شویم در رمضان مومنان با (یا ایها الذین آمنوا کتب علیکم الصیام) به مهمانی خداوند دعوت شده اند، و این مهمانی ویژگی هایی دارد: 1.میزبان، خداوند است و مهمانان را شخصا دعوت کرده است. 2)وسیله ی پذیرایی،شب قدر، نزول قرآن، فرود آمدن فرشتگان، استجابت دعا، لطافت روح، و دوری از دوزخ است. 3)زمان پذیرایی ماه رمضان است که به گفته و روایات ،اول آن رحمت، وسط آن مغفرت و آخر آن پاداش است. 4)چگونگی پذیرایی،شب قدر به گونه ای است که در آن نیاز یک سال مهمان تامین میشود و زمین با نزول فرشتگان در شب قدر مزین می گردد. 5)غذای این ماه، غذای روح است که برای رشد معنوی لازم است،نه غذای جسم.لطف غذای این مهمانی،آیات قرآن است که تلاوت یک آیه ی آن در ماه رمضان،همچون تلاوت قرآن در ماه های دیگر است.این مهمانی، هیچ گونه همخوانی و شباهتی با مهمانی های دنیوی ندارد.خداوند عالم و خالق،میزبان انسان های جاهل و فانی می شود و می گوید:(من دعایتان را مستجاب میکنم و برای هر نفسی که در ماه رمضان می کشید ،پاداش تسبیحی عطا می کنم. شرمنده ی مولا علی
نوشته شده توسط دریا | نظرات دیگران [ نظر]
|
|
او می آید |
جمعه 88 مرداد 16 , ساعت 12:30 عصر
ای که با نامت جهان آغاز شد دفتر دل هم به نامت باز شد موعودفرصت بهانه ایست که پاکیزه تر شویم/ تا روبرویمان نشدی، تا نیامدی... اللهم عجل لولیک الفرج و جعلنا من خیر انصاره...یادمان باشد سر سجاده ی عشق جز برای فرج دوست دعایی نکنیم مامعتقدیم عشق سرخواهد زد، برپشت ستم کسی تبرخواهدزد سوگندبه هرچهارده آیه نور، سوگندبه زخمهای سرشار غرور، آخرشب سرد ماسحر می گردد،مهدی به میان شیعه برمی گردد سلام عیدتون مبارک.اول با سلام به دوست عزیزی که از من خواستند درباره اجرا و کار کردن خانم ها بنویسم.اول کنجکاو بودم که بفهمم چه کسی این نظر را گذاشته و چرا.اما دیدم مثل همیشه وقتی که هدفم ارتقاء سطح علمی خودمه و از کارم لذت میبرم دیگه جای بحث نیست.اما دوست عزیز برخلاف اینکه همه فکر میکنند من با اجرا مخالفم باید بگم که من با وجود شرایط موافقم.مثلا آخرین اجرای خودم حدود یک ماه پیش در جشن ولایت در اردوی کشوری بود در حالی که هیچ آقایی نبود.این سوال باعث شد من تا 8 سال قبل را مرور کنم تا اولین بازیم که نقش یک طلبه بود.حالا سه شرط اصلی برای نوع کار 1)زمان کار وسیع نباشد (مثلا شبانه روز نباشه). 2) سنگین و پر حجم نباشد وگرنه خستگی دارد و لطافتش را از بین میبره . 3)با لطافت های زن تناسب داشته باشه.زن حتی مقابل ظلم هم لطیف می ایستد و هیچ گاه با عصبانیت و فحش برخورد نمیکند.مثلا حضرت زینب وقتی که برای شهید کردن امام سجاد وارد خیمه در حال سوختن شدند دست به شمشیر برنداشت بلکه گفت دست به نفرین برمی دارم.کار در اسلام عبادت و به منزله ی جهاد است و دعای بیکار مستجاب نمی شود.قرآن می فرماید: هر گاه از کار مهمی فارغ شدی به کار مم دیگر بپرداز.(فاذا فرغت فانصب) بنابراین بیکاری، ممنوع.البته اسلام برای کار،ساعت و مرز قرار داده و به کسانی که در ایام تعطیل کار میکنند،لقب متجاوز داده است(بقره آیه 65). امیدوارم دوست عزیز به جواب مورد نظرت مختصر و مفید رسیده باشی.البته درباره اصل کار بعدا بیشتر صحبت میکنم. علی یارتون.یا حق به مناسبت این عید بزرگ براتون لطیفه میگذارم.البته لطیفه ای که خودم با خوندنش بارها توی دلم شکستم.نمیدونم اما تا نیاد دل ما در داغ هجران میسوزد و تا او شاد نباشد و نخندد ،شادی و خنده معنایی ندارد.کاش تا صبح ظهور گریه و التماس میکردیم تا او می آمد .آنوقت با هم از ته دل میخندیدیم
لطیفه نردبان تقرب -1شخصی از استادش پرسید؛ چه کنم تا امام زمان علیه السلام را در خواب ببینم؟ استادش گفت: آبگوشت شوری طبخ کن و بخور و بخواب. فردا شاگرد محضر استاد آمد و گفت: دیشب فقط خواب آب می دیدم. استاد گفت: چون آبگوشت خورده بودی و شور بود عاشق آب بودی و خواب آنرا می دیدی. اگر می خواهی امام زمان علیه السلام را در خواب بینی باید عاشق امام زمان علیه السلام شوی. 2 -شاگردی از استادش پرسید چه کنم که امام زمان علیه السلام دوستم داشته باشند؟ استاد گفت: جمله ای می گویم، اگر عمل کنی در آغوش امام زمان علیه السلام قرار خواهی گرفت. و آن اینکه غیر از امام زمان علیه السلام از هیچ کس هیچ چیز نخواه.
نوشته شده توسط دریا | نظرات دیگران [ نظر]
|
|
میلاد ارباب |
دوشنبه 88 مرداد 12 , ساعت 12:35 عصر
دلم در اولین نگاه به کعبه ،نور چشمانش آقا مهدی را یاد میکند ان شاء الله.سفر بخیر.دل بیمار ما را هم در اشک های شبانگاهی لحظه ی دیدار یاد کنید.کاش من هم لایق دیدار شوم.نه ،لایق درک جدایی یار شوم،یا که بهتر چه شیرینتر که بیمار دیدار کربلای ارباب شوم.یا به قول شهید آوینی:( زندگی زیباست. اما شهادت از آن زیباتر است ،اما پرنده عشق تن را قفسی میبیند که در باغ نهاده باشند...راز خون را جز شهدا درنمی یابند.گردش خون در رگ های زندگی شیرین است، اما ریختن آن در پای محبوب شیرین ترین است و نگو شیرین تر بگو بسیار شیرین تر است.)هیچی شهادت نمیشه. سلام.قبل از هر چیزی ببخشید اگر دیر شد یک سفر اجباری پیش اومد. اعیاد شعبانیه را تبریک میگم .عیدی از امام حسین و امام زمان یادتون نره.امروز هم روز تولد علی اکبرِ ازش مدد میخوایم.اما چند روزیه دلم خیلی بهونه میگیره .کسی نمیبینه اما بهونه هاش همون بهونه های همیشگیه.از اون روز صبح توی حرم امام رضا که بعد از نماز صبح، پنجمین شفا یافته ی حرم را دیدم بهونه هاش بیشتر شده.این روز ها خیلی خاطره ها برام زنده شد تا به این بهونه ها دامن بزنه.مثل روز قرعه کشی حج دانشجویی یا روزی که قرار بود عازم کربلا بشیم اما نشد...نشد...هر چی بهونه گرفت نشد...و امروز باز آروم و قرار ندارم، مثل ابر نوبهارم سرم و یه روز رو خاک سرخ کربلا میزارم میسوزم دوباره از غم،چیکه چیکه چیکه،نم نم با تو جون میگیرم ارباب لحظه لحظه لحظه هر دم خدایا میدونم به خیلی از قول هام عمل نکردم.خیلی جاها ناراحتت کردم.پیش فرشته هات نا امیدت کردم با گناهام.اما تو خوب خدایی هستی و برام خوب خدایی کردی.اگر همه دنیا مرا طرد کنند و تنها بگذارند غمی نیست چون خدایی به رحیمی میستایم که او برای من کافیست.خدایا من به وجود خدام افتخار میکنم پیش عالمیان .خدایا ببخش اگر کوتاهی میکنم.شکر که خدا را دارم شرمنده ی خدا.شرمنده...خدا
تأثیر دعا در تعجیل فرج مولا! فضل گوید از امام جعفر صادق(علیه السلام) شنیدم که مى فرماید: روزى خداوند به ابراهیم(علیه السلام) وحى کرد که به زودى صاحب فرزندى خواهى شد. ابراهیم(علیه السلام) بسیار خوشحال شد به سرعت به نزد ساره، همسر خود، شتافت تا این مژده مسرّت بخش را به او برساند. وقتى ساره از بشارت الهى مطلع شد، به ابراهیم(علیه السلام) گفت: چه مى گویى؟ من پیر شده ام. چه طور ممکن است که صاحب فرزندى شوم. ابراهیم(علیه السلام) سخت به فکر فرو رفت. حق تعالى دوباره به او وحى کرد و فرمود: اى ابراهیم! همسرت به زودى فرزندى به دنیا خواهد آورد که اولاد او به خاطر این که مادرشان وعده مرا انکار کرد، چهارصد سال گرفتار عذاب خواهند شد! فرزندان ساره یعنى[ بنى اسراییل، سال ها ]به همین جهت [گرفتار عذاب ]و ستم فرعونیان[ بودند. تا این که روزى از طولانى شدن مدّت عذاب به تنگ آمده و چهل شبانه روز تمام به درگاه الهى گریه و زارى نمودند.در این هنگام، خداوند متعال موسى و هارون(علیهما السلام) را مبعوث نمود تا آن ها را از دست فرعونیان نجات دهند، و صد و هفتاد سال زودتر از موعد مقرر گرفتارى آنها را بردارند. آنگاه امام جعفر صادق(علیه السلام) فرمود: شما نیز اگر براى تعجیل در فرج قائم ما(علیه السلام)گریه و زارى کنید، خداوند فرج ما را نزدیک خواهد نمود. و الاّ باید تا آخرین روز موعد ظهور او در انتظار به سر برید! شرمندهِ امام زمان
نوشته شده توسط دریا | نظرات دیگران [ نظر]
|
|
حب اهل بیت |
چهارشنبه 88 تیر 31 , ساعت 1:51 عصر
جاذبه ی خاک به ماندن میخواند و آن عهد باطنی،به رفتن...عقل،به ماندن میخواند وعشق به رفتن...واین هر دو را خداوند آفریده است تا وجود انسان،در آوارگی و حیرت میان عقل و عشق معنا شود.شهیدآوینی
سلام.از امروز تصمیم دارم که ان شاء الله اگر خدا توفیق بده نکته هایی از قرآن را برای شما دوستان بیان کنم از کتاب چهارصد نکته از تفسیر نور آقای محسن قرائتی؛ سپس سوالاتی که برای خودم پیش اومده و جواب هایی که به نوبه خودم بهشون رسیدم .نظر بدهید و اگر فکر میکنید ساده هست در انتقال مطالب یاریم کنید. البته درد ودل هام سر جاش خواهد بود. آخه به قول امام خمینی(ره) نشنو از نی؛ نی حصیری بینواست بشنو از دل؛ دل حریم کبریاست نی بسوزد، خاک و خاکستر شود دل بسوزد ،محمل دلبر شود
سوال: هدف از آفرینش انسان چیست؟ پاسخ: قرآن چهار هدف را برای آفرینش انسان بیان کرده است: الف) عبادت کردن. در قرآن می خوانیم: ما جن و انس را جز برای عبادت نیافریدیم.[ و ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون ] ب) انتخاب راه صواب از ناصواب و رسیدن به رشد و کمال در سایه آزمایش های الهی : [ خلق الموت و الحیاة لیبلوکم ایکم احسن عملا ] ج) آبادی و عمران زمین. قرآن میفرماید: خداوند شما را از زمین آفرید و شما را بر آبادی آن گماشت: [ هو انشأکم من الارض و استعمرکم فیها ] د) رحمت بر مردم. قرآن هدف دیگر خلقت را رحمت خاص خداوند بر مردم ذکر می کند و می فرماید: (انسانها) برای آن آفریده شدند که به رحمت خاص خداوند هدایت شوند:(الا من رحم ربک و لذلک خلقهم ) حالا این سوال که برای رسیدن به این اهداف چه عملی باید انجام بدیم.یا به قولی چه عملی تو اون دنیا خوب جواب میده و طرفدار زیاد داره؟نماز شب،روزه مستحبی و... طبق روایت امام صادق(ع): اگر کسی همه روز های تابستان را روزه بگیرد و همه شب ها هم بین رکن و مقام ،نماز شب بخواند وهمه اموال خود را صدقه دهد ، اگر حب اهل بیت را نداشته باشد اهل دورزخ است. دوم،علم. چرا مزد نمازهای هر فرد نسبت به بقیه قرق دارد؟ چون ثواب آن را نسبت به علم او می دهند و علم جهان شناسی خدابینی است نه مدرسه و حوزه. سوم، امربه معروف و نهی از منکر.و بعد یک جمله از آیت الله بهجت: ترک صلوات و دعا کردن به دعاهای شخصی،مانند رها کردن سرچشمه و به دنبال جوی آب یا حوض گشتن است امیدوارم تونسته باشم مفاهیم را مختصر و مفید بیان کرده باشم .حال تفکر با خودمونه شرمنده شهدا
نوشته شده توسط دریا | نظرات دیگران [ نظر]
|
|
|
درباره وبلاگ |
مدیر وبلاگ : حامیدر[133] نویسندگان وبلاگ :
دریا (@)[56]
گمنام (@)[8]
مسافر (@)[2]
پاییز ارغوانی[5] انیس (@)[1]
من حامیدر هستم....
دوست دارم عاشق خدا باشم اما نتوانستم ،
دوست دارم گناه نکنم اما نتوانستم ،
ودر آخر دعایم این است خدایا فرج آقایم را برسان.
|
|
فهرست اصلی |
بازدید امروز: 183 بازدید
بازدید دیروز: 145 بازدید
بازدید کل: 245372 بازدید
|
|
لوگوی وبلاگ من |
|
|
|