تولد |
جمعه 88 مرداد 30 , ساعت 2:45 عصر
خاک طلائیه با وساطت خون طلا شد کاش ما با وساطت خاک طلائیه خون میشدیم. سلام رفقا.مخصوصا نسل واصلی ها که با پیامم یه خورده کنجکاوشون کردم.به دلیل اینکه کامپیوترمون فردا به دلیلی می خواد بره مرخصی(تعمیرگاه) البته معلوم نیست تا کی به جای یکم الان مطلب را گذاشتم .همین الان ازتون معذرت می خوام اگر اونقدر که گفتم مطلبم شاید به نظر شما داغ نباشه.اما برای کنجکاوی بیشتر حتما سوالی را که آخر این پست نوشتم برای راهنماییم جواب بدین.خوب.(البته الان دنیا بر عکس میشه و کسی به حرف ما گوش نمیکنه). مطلب امروزم یه جورایی دلیل درد و دل هامه.امروز برام یه روز خاصه.امروز تولد یه عزیزیه که من خیلی مخلصشم.اسمش دایی احمد،دایی بزرگم.دایی که چهار سال قبل از تولد من مهر قبولیش را گرفت.این از اون موقع هاست که میگن ندیده عاشق میشن.جنون که میگن همینه دیگه،چیکار میشه کرد جزیره مجنون دیگه.اسفند که رفته بودیم شلمچه که البته عیدی امام زمان بود روز ولایت امام زمان اسمم در اومد بعد از سه بار قرعه کشی. توی اردو با یک نفر درباره ی شهدا بحثمون شد هرچند قانع شد اما حرفی زد که داغونم کرد و به خاطرش سه روز با داییم قهر بودم.هرچند شاید برای دیگران حرف خاصی نیست اما برای من بود.حالا با گذشت چند ماه از اون ماجرا حالا یک روحانی اونم در یک برنامه تلوزیون در میاد میگه که( اون آدم هایی که افسرده هستند و خیلی هم ادعای دین و مذهب میکنند به جای آرزوی مرگ آرزوی شهادت میکنند).عجبا مگر نه اینکه حضرت علی با داشتن دهها فضیلت اختصاصی،تنها وقتی که در آستانه ی شهادت قرار گرفت فرمود:(فزت و رب الکعبه) او اول کسی بود که ایمان آورد،جای پیامبر خوابید،برادر پیامبر شد،تنها خانه ی او به مسجد پیامبر درب داشت،پدر امامان و همسر زهرا بود.بت شکن بود،ضربت روز خندق او، از عبادت ثقلین افضل شد.اما در هیچ یک از موارد مذکور نفرمود :(فزت).آخه مگه کسی که خدا را داره و خدا همیشه کمکش میکنه افسرده میشه که حالا از روی افسردگی آرزوی مرگ شهادت بکنه.واقعا دست روحانی درد نکنه با جمله ای که گفت.همونجایی که من بودم چندین نفر گفتند آره راست میگه و هزار حرف که شهادت و جهاد در راه خدا را زیر سوال برد و حالا کجا بود که جواب این ها رو بده خدا می دونه.آخه به قول همه اونایی که نشسته بودن طلبه روحانی بود.12 تا دلیل دیگه هم براش میارم تا بگم شهادت هنر مردان خداست.حالا بگید چه طور من میتونم از این آرزو دست بکشم.یعنی دنیا اینقدر بی رحم شده که آرزوهای خوبم بد میکنه،حتی فرصت آرزو کردن را هم میگیره؟ نه من نمیتونم از این آرزو دست بکشم حتی اگر بازم ملامت شم و همه انکارم کنند، آخه هیچ چی شهادت نمیشه.راستی یادم رفت بگم دایی جون تولدت مبارک، شهادتت هم مبارک.ما رو یادت نره.بی وفا نشی.اون شیشه اشکی را که طبق وصیتت سر آخرین نماز با توجهت توی کفنت گذاشتی شفیع ما هم قرار بده.دیگه هم اینکه یادت نره به خدا بگو همینطور که تا حالا هوای ما را داشته این بار هم مثل خودت شهید شیم دیگه.اما با یک تفاوت...
دایی جون دیگه دیگه.پرروی که هناق نیست ماییم و این پررویی .آخه با خدای به این خوبی.اما خدا تو خیلی بخشنده و بزرگواری درست اما خدا کاری کن فقط یه لبخند روی لب های مهدی فاطمه بیارم آخه دیگه طاقت ناراحت کردن خدا و امامم را ندارم .خدایا نگذار بیشتر از این شرمنده ی خودت و امام زمانم و مادرم حضرت فاطمه و داییم بشم.خدایا کمک کن تا روسفید شم. الهی من لی غیرک و هرگز گمان مبر آنها که در راه خدا کشته شده اند،مردگانند،بلکه آنها زندگانی هستند که نزد پروردگارشان روزی داده می شوند. 1)در روایات آمده است که شهید،هفت ویژگی اعطایی از جانب خداوند دارد:اولین قطره خونش ،موجب آمرزش گناهانش میگردد.سر در دامن حورالعین مینهد.به لباس های بهشتی آراسته می گردد.معطر به خوش بوترین عطرها می شود.جایگاه خود را در بهشت مشاهده میکند.اجازه سیر و گردش در تمام بهشت به او داده می شود.پرده ها کنار رفته و به وجه خدا نظاره میکند.2)پیامبر از شخصی شنید که در دعا میگوید:(اسئلک خیر ما تسئل) خدایا!بهترین چیزی که از تو درخواست می شود به من عطا کن،فرمود:اگر این دعا مستجاب شود،در راه خدا شهید می شود.3)بالاتر از هر نیکی،نیکوتری هست ،مگر شهادت که هرگاه شخصی شهید شود،بالاتر از آن خیری متصور نیست.4)در روز قیامت،شهید مقام شفاعت دارد.5)از امام صادق روایت شده است که فرمود:در قیامت لغزش های شهید به خودش نیز نشان داده نمی شود.6)شهدای صف اول حمله و خط شکن،مقامشان برتر است.7)مجاهدان از درب مخصوص وارد بهشت می شوند و قبل از همه به بهشت می روند و در بهشت جایگاه مخصوصی دارند.8)تنها شهید است که آرزو می کند به دنیا بیای و دوباره شهید شود.9)بهترین و برترین مرگها،شهادت است.10)در قیامت،شهید سلاح به دست ،با لباس رزم و بوی خوش به صحنه می آید و فرشتگان به او درود می فرستند.11)امام علی در جنگ احد ناراحت بود که چرا به شهادت نرسیده است تا اینکه مژده شهادت در آینده را از پیامبر اسلام دریافت نمود.و فرمود:قسم به خدایی که جان فرزند ابوطالب در دست اوست،تحمل هزار ضربه شمشیر در راه خدا،آسان تر از مرگ در رختخواب است.12)در آخر همان گونه که کور،مفهوم بینایی را درک نمی کند،زندگان دنیا حیات شهدا را درک نمی کنند. برایم هفته از دیدار تو آغاز می گردد مرا از جمعه ها آغاز کن از شنبه بیزارم یا صاحب الزمان راستی سوال یادم نره.خداییش نظر شما راجع به حرف این روحانی چیه؟ خدایا لحظه ای ما را به حال خود وامگذار... حلقوم ها را می توان برید ... اما فریاد ها را هرگز ! فریادی که از حلقوم بریده بر می آید ... جاودانه می ماند !
نوشته شده توسط دریا | نظرات دیگران [ نظر]
|
|
هندوستان |
دوشنبه 88 مرداد 26 , ساعت 12:10 عصر
به نام او که دست انسان را هیچگاه رها نمی کند اول بگم که اگه مدت طولانیه که هیچی ننوشتم به خاطر ماشالله سرعت این کافی نت هاست صد رحمت به شیری که سایت خودمان را خورد ،ما که پشت این مانیتورها مردیم اما پارسی بلاگ بالا نیومد اما بالاخره یه جا رو پیدا کردم خب بگذریم که مثل همیشه سخن حامیدر خوش تر است همونطور که می دونید بنده آخر نتونستم مثل آدمیزاد بنویسم ، یا نوشته هام عجیبا یا اینکه آنقدر توش غلط گیر میاری که باز عجیب می شن اما عیب نداره دیگه هر که طاووس خواهد جور هندوستان کشد راستی منم دارم میرم هندوستان!!! باور نداری بشین نگاه کن ...
اما از یک سفر بگم که از اون اولش خیلی خاص شروع شد ، شما بگیر از قبل از سفر و همه دقیقه نودی هاش تا برگشت از سفر و نشستن هواپیما ، همه و همه شد یه خاطره که هر روز دعام اینه که دوباره تکرار بشه. اما از تهران راه افتادم ( یکی از خواننده ها : دوباره می خواست بگه بچه تهرونه ) -ببخشید ، راه نیافتادم- خب بگذریم یکی دو روز زودتر راه افتادم به سمت شیراز آخه پرواز از اونجا بود ، شانس ماست دیگه - خوب یا بد بودنش بماند - یکی از دوستان هم مارو دعوت کرده بود مرودشت پس رفتم اونجا و اون یه روز و به حد کافی خوردم و خوابیدم ، حال می کنید چه شروع با معنویتی داشتم، تا فردای اون روز که بعد از ناهار با دوستم حرکت کردم به سمت فرودگاه شیراز و وقتی رسیدم حجاج با خونواده هاشون اونجا بودند و خداحافظی می کردند . تو فرود گاه که اتفاق خاصی نیوفتاد اما چشمتون روز بد نبینه تو هواپیما اخراجی های سه رو آووردیم جلو چشمای خلبان و مهمانداراش خب بابا تا حالا هواپیما از نزدیک ندیده بودیم دست خودمون نبود اما یک هو گفتند داریم می شینیم ، کجا ؟ مدینه...
راستی فرا رسیدن ماه رمضان ، ماه مهمانی خدا رو تبریک میگم و تو این ماه پدر و مادرتونو فراموش نکنید بخصوص تو شبهای قدر البته حامیدر رو هم از یاد نبرید و اینجا میگم که گر گدا کاهل بود تقصیر صاحب خانه چیست...
نوشته شده توسط حامیدر | نظرات دیگران [ نظر]
|
|
مهمانی یار |
چهارشنبه 88 مرداد 21 , ساعت 7:48 عصر
دلیل غربتشان،اهلِ خاک بودن ماست نه بی مزارشدن ها،نه بی پلاکی ها به آسمان که رسیدندروبه ماگفتند: زمین چقدرحقیراست،آی خاکیها! سلام.اونقدر بغض گلوم را گرفته بود که احساس میکردم دارم خفه میشم.یاد همه ی دوستام افتادم تا ببینم ناراحتیم را با کدومشون تقصیم کنم اما از خودشون بیشتر گله دارم،از همشون.دلیل هم دارم.خیلی بی...حتی یکیشون هم....نمیدونم چی بگم.همیشه میگن با بقیه اون طور رفتار کن که دوست داری باهات رفتار کنن، اما نمیدونم چرا دوستام در قبال من...واقعا نمیدونم...اما دوست اصلی و همیشگیم مثل همیشه آرومم میکنه،وقتی سر سجاده دوست و تاج سرم ،خدای خودم چند تا قطره اشک ریختم اونوقت بود که مثل همیشه آروم شدم و به قول مولایم امام علی:کسانی که با من بدی کردند به من گذشت را آموختند،آنان که از من انتقاد سازنده میکنند راه و رسم زندگی را به من آموختند،(از همین جا از همه ی کسانی که از نوشته هام،کارهام و کلیپ هام انتقاد میکنند ممنون چون باعث رشد و ترقی ام می شوند)،آنان که به من بی اعتنایی می کنند صبر و بردباری را به من آموختند و آنان که دوستی میکنند محبت و وفاداری به من آموختند.اما چند روزیه که دست دلم به هیچ کاری نمیاد،ا یک طرف تعطیل شدن اعزام به حج و سفرهای زیارتی اما همیشه دور بودن به معنای فراموش کردن نیست گاهی فرصتی است برای دلتنگ شدن،خدایا مصلحت زمان و مکان را دانی پس مددی کن تا نصیبم شود دیدار کعبه ات، از طرف دیگه...چیزی دیدم که هنوز که هنوزه با اینکه بیست،سی نفر بهم گفتند نمی خوام باور کنم،شاید چون تازه فهمیدم که چقدر ما شیعه ها کوتاهی میکنیم.یک هفته قبل در یه مکان عمومی به نظر خودم یک پسر بچه ده دوازده ساله دیدم ،هر کس هم ازم سوال کرد همین را گفتم اما اونها بهم گفتند که اون یک دختر شانزده سالست.هنوز باورم نمیشه.روزی بیست دفعه میگفتم باور کنید اون پسر بود اما حقیقت چیز دیگه ایه.اول خدا را شکر کردم که در اطرافیان من از این جور آدم ها نیست اما دلم اونقدر چلونده شد که این یک هفته بیچارم کرده. یاد احادیثی که خونده بودم افتادم.در آخرالزمان دخترها به شکل پسر و پسر ها به شکل دختر ظاهر می شوند.و اینکه از علائم ظهور تنها علائم حتمی آن مانده است.کاش تلخی حقیقت کوتاهی به شیرینی وصل با اشتیاق تبدیل شود.کاش شرمنده ی مادرمان تاج سرمان حضرت فاطمه نشویم.شرمنده السلطان اباالحسن.بعضی وقت ها باور نکردن ساده ترین راه.اما نه بهترین راه.از اینکه بگیم کاش به دوران بعد انقلاب برگردیم،اشتباه ،چون این برگشت به عقب مثل دنده عقب رفتن تو سرازیری،پرشیب و خطرناک.اما باید دوباره یواش یواش فرمان عقلمون را صاف کنیم به دریا بزنیم و یا علی.باید این قله رسیدن به خدا را آرام و با توکل فتح بکنیم.ببخشید اگر یه خورده درد دلش زیاد بود.الان هم درباره ی بهترین ماه سال می خوام بگم.رمضان.خودمون را برای اومدنش آماده کنیم. کاش در این رمضان لایق دیدار شویم سحری با نظر لطف تو بیدار شویم کاش منت گذاری به سرم مهدی جان تا که همسفره تو لحظه افطار شویم در رمضان مومنان با (یا ایها الذین آمنوا کتب علیکم الصیام) به مهمانی خداوند دعوت شده اند، و این مهمانی ویژگی هایی دارد: 1.میزبان، خداوند است و مهمانان را شخصا دعوت کرده است. 2)وسیله ی پذیرایی،شب قدر، نزول قرآن، فرود آمدن فرشتگان، استجابت دعا، لطافت روح، و دوری از دوزخ است. 3)زمان پذیرایی ماه رمضان است که به گفته و روایات ،اول آن رحمت، وسط آن مغفرت و آخر آن پاداش است. 4)چگونگی پذیرایی،شب قدر به گونه ای است که در آن نیاز یک سال مهمان تامین میشود و زمین با نزول فرشتگان در شب قدر مزین می گردد. 5)غذای این ماه، غذای روح است که برای رشد معنوی لازم است،نه غذای جسم.لطف غذای این مهمانی،آیات قرآن است که تلاوت یک آیه ی آن در ماه رمضان،همچون تلاوت قرآن در ماه های دیگر است.این مهمانی، هیچ گونه همخوانی و شباهتی با مهمانی های دنیوی ندارد.خداوند عالم و خالق،میزبان انسان های جاهل و فانی می شود و می گوید:(من دعایتان را مستجاب میکنم و برای هر نفسی که در ماه رمضان می کشید ،پاداش تسبیحی عطا می کنم. شرمنده ی مولا علی
نوشته شده توسط دریا | نظرات دیگران [ نظر]
|
|
یک جمله |
یکشنبه 88 مرداد 18 , ساعت 11:35 صبح
به نام او که صاحب دلهاست و حال که می نویسم از سفری باز گشته ام که زبان توانایی گفتنش را ندارد فقط یک جمله ، فقط لطف و عظمت و مظلومیت اگر توانستم در این مورد باز هم مینویسم یا علی
نوشته شده توسط حامیدر | نظرات دیگران [ نظر]
|
|
او می آید |
جمعه 88 مرداد 16 , ساعت 12:30 عصر
ای که با نامت جهان آغاز شد دفتر دل هم به نامت باز شد موعودفرصت بهانه ایست که پاکیزه تر شویم/ تا روبرویمان نشدی، تا نیامدی... اللهم عجل لولیک الفرج و جعلنا من خیر انصاره...یادمان باشد سر سجاده ی عشق جز برای فرج دوست دعایی نکنیم مامعتقدیم عشق سرخواهد زد، برپشت ستم کسی تبرخواهدزد سوگندبه هرچهارده آیه نور، سوگندبه زخمهای سرشار غرور، آخرشب سرد ماسحر می گردد،مهدی به میان شیعه برمی گردد سلام عیدتون مبارک.اول با سلام به دوست عزیزی که از من خواستند درباره اجرا و کار کردن خانم ها بنویسم.اول کنجکاو بودم که بفهمم چه کسی این نظر را گذاشته و چرا.اما دیدم مثل همیشه وقتی که هدفم ارتقاء سطح علمی خودمه و از کارم لذت میبرم دیگه جای بحث نیست.اما دوست عزیز برخلاف اینکه همه فکر میکنند من با اجرا مخالفم باید بگم که من با وجود شرایط موافقم.مثلا آخرین اجرای خودم حدود یک ماه پیش در جشن ولایت در اردوی کشوری بود در حالی که هیچ آقایی نبود.این سوال باعث شد من تا 8 سال قبل را مرور کنم تا اولین بازیم که نقش یک طلبه بود.حالا سه شرط اصلی برای نوع کار 1)زمان کار وسیع نباشد (مثلا شبانه روز نباشه). 2) سنگین و پر حجم نباشد وگرنه خستگی دارد و لطافتش را از بین میبره . 3)با لطافت های زن تناسب داشته باشه.زن حتی مقابل ظلم هم لطیف می ایستد و هیچ گاه با عصبانیت و فحش برخورد نمیکند.مثلا حضرت زینب وقتی که برای شهید کردن امام سجاد وارد خیمه در حال سوختن شدند دست به شمشیر برنداشت بلکه گفت دست به نفرین برمی دارم.کار در اسلام عبادت و به منزله ی جهاد است و دعای بیکار مستجاب نمی شود.قرآن می فرماید: هر گاه از کار مهمی فارغ شدی به کار مم دیگر بپرداز.(فاذا فرغت فانصب) بنابراین بیکاری، ممنوع.البته اسلام برای کار،ساعت و مرز قرار داده و به کسانی که در ایام تعطیل کار میکنند،لقب متجاوز داده است(بقره آیه 65). امیدوارم دوست عزیز به جواب مورد نظرت مختصر و مفید رسیده باشی.البته درباره اصل کار بعدا بیشتر صحبت میکنم. علی یارتون.یا حق به مناسبت این عید بزرگ براتون لطیفه میگذارم.البته لطیفه ای که خودم با خوندنش بارها توی دلم شکستم.نمیدونم اما تا نیاد دل ما در داغ هجران میسوزد و تا او شاد نباشد و نخندد ،شادی و خنده معنایی ندارد.کاش تا صبح ظهور گریه و التماس میکردیم تا او می آمد .آنوقت با هم از ته دل میخندیدیم
لطیفه نردبان تقرب -1شخصی از استادش پرسید؛ چه کنم تا امام زمان علیه السلام را در خواب ببینم؟ استادش گفت: آبگوشت شوری طبخ کن و بخور و بخواب. فردا شاگرد محضر استاد آمد و گفت: دیشب فقط خواب آب می دیدم. استاد گفت: چون آبگوشت خورده بودی و شور بود عاشق آب بودی و خواب آنرا می دیدی. اگر می خواهی امام زمان علیه السلام را در خواب بینی باید عاشق امام زمان علیه السلام شوی. 2 -شاگردی از استادش پرسید چه کنم که امام زمان علیه السلام دوستم داشته باشند؟ استاد گفت: جمله ای می گویم، اگر عمل کنی در آغوش امام زمان علیه السلام قرار خواهی گرفت. و آن اینکه غیر از امام زمان علیه السلام از هیچ کس هیچ چیز نخواه.
نوشته شده توسط دریا | نظرات دیگران [ نظر]
|
|
میلاد ارباب |
دوشنبه 88 مرداد 12 , ساعت 12:35 عصر
دلم در اولین نگاه به کعبه ،نور چشمانش آقا مهدی را یاد میکند ان شاء الله.سفر بخیر.دل بیمار ما را هم در اشک های شبانگاهی لحظه ی دیدار یاد کنید.کاش من هم لایق دیدار شوم.نه ،لایق درک جدایی یار شوم،یا که بهتر چه شیرینتر که بیمار دیدار کربلای ارباب شوم.یا به قول شهید آوینی:( زندگی زیباست. اما شهادت از آن زیباتر است ،اما پرنده عشق تن را قفسی میبیند که در باغ نهاده باشند...راز خون را جز شهدا درنمی یابند.گردش خون در رگ های زندگی شیرین است، اما ریختن آن در پای محبوب شیرین ترین است و نگو شیرین تر بگو بسیار شیرین تر است.)هیچی شهادت نمیشه. سلام.قبل از هر چیزی ببخشید اگر دیر شد یک سفر اجباری پیش اومد. اعیاد شعبانیه را تبریک میگم .عیدی از امام حسین و امام زمان یادتون نره.امروز هم روز تولد علی اکبرِ ازش مدد میخوایم.اما چند روزیه دلم خیلی بهونه میگیره .کسی نمیبینه اما بهونه هاش همون بهونه های همیشگیه.از اون روز صبح توی حرم امام رضا که بعد از نماز صبح، پنجمین شفا یافته ی حرم را دیدم بهونه هاش بیشتر شده.این روز ها خیلی خاطره ها برام زنده شد تا به این بهونه ها دامن بزنه.مثل روز قرعه کشی حج دانشجویی یا روزی که قرار بود عازم کربلا بشیم اما نشد...نشد...هر چی بهونه گرفت نشد...و امروز باز آروم و قرار ندارم، مثل ابر نوبهارم سرم و یه روز رو خاک سرخ کربلا میزارم میسوزم دوباره از غم،چیکه چیکه چیکه،نم نم با تو جون میگیرم ارباب لحظه لحظه لحظه هر دم خدایا میدونم به خیلی از قول هام عمل نکردم.خیلی جاها ناراحتت کردم.پیش فرشته هات نا امیدت کردم با گناهام.اما تو خوب خدایی هستی و برام خوب خدایی کردی.اگر همه دنیا مرا طرد کنند و تنها بگذارند غمی نیست چون خدایی به رحیمی میستایم که او برای من کافیست.خدایا من به وجود خدام افتخار میکنم پیش عالمیان .خدایا ببخش اگر کوتاهی میکنم.شکر که خدا را دارم شرمنده ی خدا.شرمنده...خدا
تأثیر دعا در تعجیل فرج مولا! فضل گوید از امام جعفر صادق(علیه السلام) شنیدم که مى فرماید: روزى خداوند به ابراهیم(علیه السلام) وحى کرد که به زودى صاحب فرزندى خواهى شد. ابراهیم(علیه السلام) بسیار خوشحال شد به سرعت به نزد ساره، همسر خود، شتافت تا این مژده مسرّت بخش را به او برساند. وقتى ساره از بشارت الهى مطلع شد، به ابراهیم(علیه السلام) گفت: چه مى گویى؟ من پیر شده ام. چه طور ممکن است که صاحب فرزندى شوم. ابراهیم(علیه السلام) سخت به فکر فرو رفت. حق تعالى دوباره به او وحى کرد و فرمود: اى ابراهیم! همسرت به زودى فرزندى به دنیا خواهد آورد که اولاد او به خاطر این که مادرشان وعده مرا انکار کرد، چهارصد سال گرفتار عذاب خواهند شد! فرزندان ساره یعنى[ بنى اسراییل، سال ها ]به همین جهت [گرفتار عذاب ]و ستم فرعونیان[ بودند. تا این که روزى از طولانى شدن مدّت عذاب به تنگ آمده و چهل شبانه روز تمام به درگاه الهى گریه و زارى نمودند.در این هنگام، خداوند متعال موسى و هارون(علیهما السلام) را مبعوث نمود تا آن ها را از دست فرعونیان نجات دهند، و صد و هفتاد سال زودتر از موعد مقرر گرفتارى آنها را بردارند. آنگاه امام جعفر صادق(علیه السلام) فرمود: شما نیز اگر براى تعجیل در فرج قائم ما(علیه السلام)گریه و زارى کنید، خداوند فرج ما را نزدیک خواهد نمود. و الاّ باید تا آخرین روز موعد ظهور او در انتظار به سر برید! شرمندهِ امام زمان
نوشته شده توسط دریا | نظرات دیگران [ نظر]
|
|
حب اهل بیت |
چهارشنبه 88 تیر 31 , ساعت 1:51 عصر
جاذبه ی خاک به ماندن میخواند و آن عهد باطنی،به رفتن...عقل،به ماندن میخواند وعشق به رفتن...واین هر دو را خداوند آفریده است تا وجود انسان،در آوارگی و حیرت میان عقل و عشق معنا شود.شهیدآوینی
سلام.از امروز تصمیم دارم که ان شاء الله اگر خدا توفیق بده نکته هایی از قرآن را برای شما دوستان بیان کنم از کتاب چهارصد نکته از تفسیر نور آقای محسن قرائتی؛ سپس سوالاتی که برای خودم پیش اومده و جواب هایی که به نوبه خودم بهشون رسیدم .نظر بدهید و اگر فکر میکنید ساده هست در انتقال مطالب یاریم کنید. البته درد ودل هام سر جاش خواهد بود. آخه به قول امام خمینی(ره) نشنو از نی؛ نی حصیری بینواست بشنو از دل؛ دل حریم کبریاست نی بسوزد، خاک و خاکستر شود دل بسوزد ،محمل دلبر شود
سوال: هدف از آفرینش انسان چیست؟ پاسخ: قرآن چهار هدف را برای آفرینش انسان بیان کرده است: الف) عبادت کردن. در قرآن می خوانیم: ما جن و انس را جز برای عبادت نیافریدیم.[ و ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون ] ب) انتخاب راه صواب از ناصواب و رسیدن به رشد و کمال در سایه آزمایش های الهی : [ خلق الموت و الحیاة لیبلوکم ایکم احسن عملا ] ج) آبادی و عمران زمین. قرآن میفرماید: خداوند شما را از زمین آفرید و شما را بر آبادی آن گماشت: [ هو انشأکم من الارض و استعمرکم فیها ] د) رحمت بر مردم. قرآن هدف دیگر خلقت را رحمت خاص خداوند بر مردم ذکر می کند و می فرماید: (انسانها) برای آن آفریده شدند که به رحمت خاص خداوند هدایت شوند:(الا من رحم ربک و لذلک خلقهم ) حالا این سوال که برای رسیدن به این اهداف چه عملی باید انجام بدیم.یا به قولی چه عملی تو اون دنیا خوب جواب میده و طرفدار زیاد داره؟نماز شب،روزه مستحبی و... طبق روایت امام صادق(ع): اگر کسی همه روز های تابستان را روزه بگیرد و همه شب ها هم بین رکن و مقام ،نماز شب بخواند وهمه اموال خود را صدقه دهد ، اگر حب اهل بیت را نداشته باشد اهل دورزخ است. دوم،علم. چرا مزد نمازهای هر فرد نسبت به بقیه قرق دارد؟ چون ثواب آن را نسبت به علم او می دهند و علم جهان شناسی خدابینی است نه مدرسه و حوزه. سوم، امربه معروف و نهی از منکر.و بعد یک جمله از آیت الله بهجت: ترک صلوات و دعا کردن به دعاهای شخصی،مانند رها کردن سرچشمه و به دنبال جوی آب یا حوض گشتن است امیدوارم تونسته باشم مفاهیم را مختصر و مفید بیان کرده باشم .حال تفکر با خودمونه شرمنده شهدا
نوشته شده توسط دریا | نظرات دیگران [ نظر]
|
|
تف تو ریا |
یکشنبه 88 تیر 28 , ساعت 7:10 عصر
به نام آنکه جانم در دست اوست امروز از آخرین نوشته ام خیلی وقته که می گذره و جالب اینه که امروز برای اولین بار است که وبلاگ و از جایی خارج از دانشگاه به روزش می کنم خب بگذریم الآن که مینویسم صدای موتور و ماشین به گوشم می رسد و فردا هم روز مبعثه پس قبل از هر گونه زیاده روی یا حرف هایی که اعصاب شما رو خورد کنه میگم عیدتون مبارک ، عید همه مبارک
راستش امروز دقیقا چهار روزه که خونه ام اما تمام این روزا یه چیزی تو دلم سنگینی میکنه اما اینبار واقعا می دونم که دلم چشه باید باهاش بسازم، یه چیزه دیگه ام بگم ان شا الله هفته دیگه تف تو ریا مدینه ام و می تونم روز میلاد امام سجاد کنار قبر ایشون باشم و تولدشون به آقا رسول الله و حضرت زهرا تبریک بگم بازم مثل همیشه تف تو ریا ، اینم بگم اگه لایق بودم همه رو اونجا دعا می کنم و کسی رو فراموش نمی کنم ، انشا الله یه دعا می کنم خدایا دعا و حاجت دل همه رو بده که دل داره سنگینی می کنه یا علی
نوشته شده توسط حامیدر | نظرات دیگران [ نظر]
|
|
پر پرواز |
یکشنبه 88 تیر 28 , ساعت 8:22 صبح
در غار حراء نشسته بود. چشمان را به افقهاى دور دوخته بود و با خود مى اندیشید. صحرا، تن آفتابسوخته خود را، انگار در خنکاى بیرنگ غروب ، مى شست . آن شب ، شب بیست و هفتم رجب بود. محمد غرق در اندیشه بود که ناگاه صدایى گیرا و گرم در غار پیچید: بخوان ! محمد، در هراسى و هم آلود به اطراف نگریست . صدا دوباره گفت : بخوان ! این بار محمد با بیم و تردید گفت : من خواندن نمى دانم . صدا پاسخ داد: بخوان به نام پروردگارت که بیافرید، آدمى را از لخته خونى آفرید. بخوان و پروردگار تو ارجمندترین است ، همو که با قلم آموخت ، و به آدمى آنچه را که نمى دانست بیاموخت ... و او هر چه را که فرشته وحى فرو خوانده بود باز خواند. هنگامى که از غار پایین مى آمد، زیر بار عظیم نبوت و خاتمیت ، به جذبه الوهى عشق برخود مى لرزید.
سلام امروز با پایان سفرم یه حس غم تو دلم سنگینی میکنه.امام رضا میدونم اونقدر بی حیا بودم که عشق های دنیایی را تو دلم جا دادم اما حالا فقط یه چیز می خوام از خدا می خوام شیرینی عبادت را هیچگاه از من نگیر و شیرینی گناه را برای همیشه از من بگیر. اللهم عجل لولیک الفرج التماس دعا
نوشته شده توسط دریا | نظرات دیگران [ نظر]
|
|
لحظه دیدار نزدیک است |
شنبه 88 تیر 13 , ساعت 8:29 عصر
سلام. امروز از اون روزهایی که دوست دارم داد بزنم و بلند بلند گریه کنم .خیلی دلم گرفته اندازه یه دنیا .اما میلاد امام علی باید شاد بود اما... در نبود پسرش چطور میشه شاد بود .راستی توی یکی از نظر هام بود که متن هام و سر تیترهام ناامید کننده است اگر کوتاهی از منه به بزرگی ببخشید اما حرف های دل چیزهایی که خودش میاد دیگه دست من نیست.اینم یه شعر شاد برای مولام علی.
امیرالمؤمنین یا شاه مردان دل ناشاد ما را شادگردان، اگر دوزخ به زیر پوست داری ، نسوزی گرعلی رادوست داری ، اگرمهرعلی درسینه نداری، بسوزی گر هزاران پوست داری، علی سرحلقه اهل یقین است، وصی و هادی دین مبین است، به محشر زآتش قهر الهی، ولای او به دل حسن حصین است، هرآن کس عاشق کوی علی شد، دلش آئینه روی علی شد، به محشر دیده هرکس به سویی، مراچشمان و دل سوی علی شد، عبادت بی تولای علی هیچ، نوای عشق بی نای علی هیچ، اگر عمر دوصدنوحت ببخشند، تمام عمر منهای علی هیچ.
لحظه ی دیدار نزدیک است .باز می لرزد دلم، دستم، باز گویی در هوای دیگری هستم.
باز خبر از یک سفره.اما این بار حرم امام رضا. قربون کبوترهای حرمت امام رضا،قربون این همه لطف و کرمت امام رضا.خدا جون امروز اینقدر شرمندم از بار سنگین گناهام که حتی وقتی یاد گناهام می افتم از خودم خجالت میکشم.دیگه رویی ندارم که بگم خدا جون من را ببخش.اما خدا من که تا حالا این همه پررویی کردم اینم آخریش.خدا جون میدونم بار گناهم اونقدر سنگینه که حتی نباید اسم شهادت را بیارم به قول همه اطرافیانم امروزه دیگه جنگ نمیشه،یکی هم بهم میگه تو امید شهادت داری.اما خدا نمیخوای جوابشون را بدی.آخه هیچ چیز شهادت نمیشه.خدایا من دارم به قولی که بهت دادم با توکل به خودت عمل میکنم.خدایا اگر یه جایی تو قول هام بهت کوتاهی کردم تو کریم کریمانی پس ببخش و بازخواست نکن؛میدونم نهایت پررویی بود اما تو شاهی و سلطان و من همان روسیاه...خدایا حالا نوبتی هم باشه نوبت قول تو.خدایا خیلی دلم برای تو و آقا مهدی تنگ شده ها.خدایا میدونم گنهکار روسیاه درگاه توام.اما خدا دارم میام امام رضا.یا برای همیشه آدم میشم و بر میگردم یا خدا...ما تو را آخر سعادت میدهیم بر تو از جام شهادت میدهیم /ما که هر کاری برایت میکنیم در قیامت کی رهایت میکنیم. همه وقتی میرن مکه حلالیت میطلبند از اطرافیان حالا بزار سنت شکنی باشه .حلالم کنید و التماس دعا
نوشته شده توسط دریا | نظرات دیگران [ نظر]
|
|
|
درباره وبلاگ |
مدیر وبلاگ : حامیدر[133] نویسندگان وبلاگ :
دریا (@)[56]
گمنام (@)[8]
مسافر (@)[2]
پاییز ارغوانی[5] انیس (@)[1]
من حامیدر هستم....
دوست دارم عاشق خدا باشم اما نتوانستم ،
دوست دارم گناه نکنم اما نتوانستم ،
ودر آخر دعایم این است خدایا فرج آقایم را برسان.
|
|
فهرست اصلی |
بازدید امروز: 55 بازدید
بازدید دیروز: 94 بازدید
بازدید کل: 245678 بازدید
|
|
لوگوی وبلاگ من |
|
|
|