• وبلاگ : از كربلا چه خبر!؟
  • يادداشت : مسافر نيمه راه
  • نظرات : 1 خصوصي ، 7 عمومي
  • تسبیح دیجیتال

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + پايان صباح..... 

    اين جا مينويسم بنام.....حضرت......نور

    شما ثابت كرديد كه در هنر دستي داريد...مطلبي كه براي شروع مسافر نيمه راه نوشته بوديد را خواندم...و قبل از آن با شم ادبي خودم يك حدس هايي زده بودم كه دست به قلم خوبي داريد

    و الان هم اين تصوير زيبا با تركيبات هنرمندانه خود گواهي بر حرف من است...خيلي دوست داشتم در آسمان،از كربلا چه خبر ،بمانم...ولي.....شايد هم.....

    به هر حال صباح رفت...اميدوارم دوستان از كربلا چه خبر در آسمانش مانور بدهند و با ستاره ها خوش باشند....

    اگر موجبات آزار ديگران را شدم متاسفم

    در آخر شعري را كه براي وبلاگم گفتم مينويسم :

    اين گونه با تو سخن آغاز مي كنم

    آكنده باز فضا را ز راز ميكنم

    اين آخرين حرفها را ترانه ميكنم

    شايد كه حرفها را بهانه ميكنم

    از روزگار شناختنها ديريست خسته ام

    با كوي نا آشنايي من عهد بسته ام

    من يك كبوتر آزاد در هواي دوست

    دنبال آشيانه روان در قفاي دوست

    از دورها ميايم و تنها نگاه ميكنم

    با نورها شب خود را پگاه ميكنم

    گه گه ولي به دفتر تو من سر ميزنم

    در صفحه ي خيالي تو من پر ميزنم

    هر قدر اشك بيايد به چشم من

    مانند حس ژاله احساس بر چمن

    آنرا ضميمه اين پيك ساخته ام

    وانگه بسوي كوي تو تاخته ام

    اكنون كه دل زينجا پر ميكشد

    با حس غم كمي از درد ميچشد

    بدرود اي پر ستاره آسمانت

    مهري عجين عشق گردد سايبانت

    به پايان آمد اين دفتر /حكايت.......

    پايان صباح......

    پاسخ

    سلام شايد هنوز نفهميدم چرا پايان صباح اما اگر براي اينست که من مي دانم صباح کيست بايد بگويم شايد اين بهتر هم بشد ودرست است که من مي دانم صباح چه کسي است اما راز دار هم بوده ام ولي بذاريد اينگونه بنويسم يه روزي هم کسي نمي دانست حاميدر کيست اما شايد حالا خيلي ها بدانند که حاميدر چه کسي است واين باعث نشد من وبلاگ را ترک کنم پس بمانيد يا علي