• وبلاگ : از كربلا چه خبر!؟
  • يادداشت : سهم
  • نظرات : 2 خصوصي ، 8 عمومي
  • چراغ جادو

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + بغض پس از شادي 
    يا غريب الغربا

    براي تو مي نويسم درد دلم را

    گفتم چيزي نگم من ديگه اينجا نيستم بچه هاي ديگه اي الان هستند كه واقعا دارن زحمت مي كشند منم بودم سهم خودمم بردم نوبت ايناست كه سهم خودشون رو ببرند ولي خوب چرا كاش اصلا چيزي نمي شنيدم همين كه پام رسيد اينجا گفتند كه هستي اره با ما مياي منم چقدر خوشحال اينقدر كه تو پوست خودم نمي گنجيدم يه لحظه اروم و قرار نداشتم رفتم صحبت كردم با يكي از مسئولا خوب نگفتن كه حتما مياين ولي نااميدم هم نكرد هنوز يه ذره جاي اميدي داشتم اينقدر كه فراموش كردم تشكر كنم كه هنوز به فكر اعضاي قبلي بودند

    قرار بود همون روز برم با خودم گفتم كه اين همه راه اومدي تا اينجا يه روز ديگه هم مرخصي بگير و بقيه بچه ها رو ببين موندم اما چه موندني وقتي دوباره بحثشو پيش كشيدم هيچ جاي اميدي برام نموند

    اينقدر بغض گلوم رو گرفت كه نمي تونستم حرف بزنم هيچي نگفتم ميترسيدم گريم بگيره و بهم بگن چقدر توقع داره و ... و بيشتر دلم بگيره خوب حقم دارن بهشون حق ميدم با خودم گفتم از اين لحظه ديگه به كسي چيزي نمي گم و اصرار نمي كنم كه نفسم زير سوال بره و بيشتر بشكنم

    حالا اقا جان اگه لياقت دارم كه امسال سعادت زيارت داشته باشم مي خوام با بچه ها باشم فقط از شما خواهش ميكنم

    اقا جان نااميدم نكن ...

    پاسخ

    اوست که ما را مي خواند، دعا کنيد همه با هم مشرف شويم، يا علي