جمعه 89 مهر 30 , ساعت 11:14 عصر
آیا تا به حال فکر کرده اید که یک "شیاد" هستید؟
در روانشناسی اصطلاحی هست که به توصیف احساس موفقیت بیرونی می پردازد
در حالیکه در درون احساس می کنیم که استحقاق این موفقیت را نداریم.
این به این معناست که هرکاری هم که بکنیم باز احساس می کنیم که به نحوی کلک زده ایم.
می گوییم: " چه شانسی آوردم که این شغل نصیبم شد. حالا که این شغل را دارم،
ولی اگر قرار بود از اول شروع کنم، نمی توانستم کاری نظیر آن گیر بیاورم.
یک طوری خودش درست شد. " یا" واقعا نمی دونم که چطور اون قرارداد سنگین رو بستم،
اما فکر نمی کنم که همچین چیزی دوباره اتفاق بیفتد.
این واقعا یه شانس بود" یا" اگر مردم می دونستن که چقدر بی عرضه ام،
اصلا دوست نداشتن با من سروکار داشته باشن.
اگر رئیسم واقعا می دونست که قبلا چه کار می کردم، اصلا منو به حساب نمی آورد.
اگر مردم می دونستن که واقعا راجع به خودم چی فکر می کنم، دیگه به من احترام نمی گذاشتند.
" این را در روانشناسی " پدیده شیاد" می نامند.
گاهی احساس می کنیم مثل شیادها هستیم و این موقعی است که ظاهرا چیزهایی به دست آورده ایم که انتظار داریم باعث اعتماد به نفس ما شوند، ولی باطنا اصلا احساس اعتماد به نفس نمی کنیم.
فرقی نمی کند که در زندگی چه چیزی کسب کرده اید
اگر باطنا احساس حقیقی اعتماد به خویشتن را نداشته باشید،
آن دستاورد و موفقیت های ظاهری در واقع ارزش ندارند.
حالا شاید در مرحله ای نیستید که حقیقت گفته های مرا درک کنید.
شاید هنوز برای دستیابی به ثروت وموفقیت تلاش می کنید،
شاید هنوز از نردبان ترقی بالا می روید. و شاید با خود می گویید:
" اگر همه چیزهایی را که می خواهم، داشتم، حتما احساس اعتماد به نفس می کردم" .
خوب، خیلی مطمئن نباشید. همیشه با افرادی ملاقات و کار می کنم
که خیلی بیش از آنچه که می توانند خرج کنند پول دارند.
آن ها به همه چیزهایی رسیده اند که فکر می کنید باعث اعتماد به نفس و شادیشان می شود.
آن ها مشهورند، محترمند و حتی گاهی به حد پرستش مورد علاقه،
اما هنوز احساس اعتماد به خویش را ندارند.
آن ها به چه چیزی نیاز دارند؟ حلقه گمشده کدام است؟ ( ادامه دارد... )
برگرفته از کتاب دکتر باربارا دآنجلیس
نوشته شده توسط پاییز ارغوانی | نظرات دیگران [ نظر]
|