سفارش تبلیغ
صبا ویژن
یک جمله
یکشنبه 88 مرداد 18 , ساعت 11:35 صبح

به نام او که صاحب دلهاست
و حال که می نویسم از سفری باز گشته ام که  زبان توانایی گفتنش را ندارد
فقط یک جمله ، فقط لطف و عظمت و مظلومیت
اگر توانستم  در این مورد باز هم مینویسم
یا علی



نوشته شده توسط حامیدر | نظرات دیگران [ نظر]
تف تو ریا
یکشنبه 88 تیر 28 , ساعت 7:10 عصر

به نام آنکه جانم در دست اوست
امروز از آخرین نوشته ام خیلی وقته که می گذره و جالب اینه که امروز برای اولین بار است که وبلاگ و از جایی خارج از دانشگاه به روزش می کنم خب بگذریم الآن که مینویسم صدای موتور و ماشین به گوشم می رسد و فردا هم روز مبعثه پس قبل از هر گونه زیاده روی یا حرف هایی که اعصاب شما رو خورد کنه میگم عیدتون مبارک ، عید همه مبارک

راستش امروز دقیقا چهار روزه که خونه ام اما تمام این روزا یه چیزی تو دلم سنگینی میکنه اما اینبار واقعا می دونم که دلم چشه باید باهاش بسازم، یه چیزه دیگه ام بگم ان شا الله هفته دیگه تف تو ریا مدینه ام و می تونم روز میلاد امام سجاد کنار قبر ایشون باشم و تولدشون به آقا رسول الله و حضرت زهرا تبریک بگم
بازم مثل همیشه تف تو ریا ، اینم بگم اگه لایق بودم همه رو اونجا دعا می کنم و کسی رو فراموش نمی کنم ، انشا الله
یه دعا می کنم خدایا دعا و حاجت دل همه رو بده که دل داره سنگینی می کنه
یا علی


نوشته شده توسط حامیدر | نظرات دیگران [ نظر]
سیدی
شنبه 88 تیر 13 , ساعت 1:58 عصر

به نام او که همیشه همراه ماست
داستان داستان پسری است پسری با هزاران امید ، امروز آن پسر بیش از گذشته  شرمنده است و دعامی کند که بیش از این شرمنده نشود گفته بودید چرا همیشه گریه ، اما مگر گریه چه ایرادی دارد ، مگر ما انسان ها در نهایت شادیمان هم گریه نمی کنیم

اما امروز قلم را بر صفحه دل این وبلاگ می زنم  تا شکر کنم آن خدایی را که دعا هایم را پاسخ می دهد و امروز به او بگویم ای خدای من درست است که بنده قدر نشناسی بوده ام اما از تو طلب بخشش دارم و ای خدا روز هایی است که سر بر سجده دارمو تو خود می دانی برای چیست
حال به زبان خودم می گویم:
 سیدی ، به دادم برس .
یا علی

 


نوشته شده توسط حامیدر | نظرات دیگران [ نظر]
امروز
دوشنبه 88 تیر 8 , ساعت 10:44 صبح

سلام امروز که دارم این مطلب می نویسم می تونم بگم که چند روزه دیگه سه سالی رو که توی این دانشگاه بودمو تموم می کنم ، کی فکرشو می کرد که انقدر زود بگذره کی فکرشو میکرد که یه روزی بیادکه از روزایی که هیچ کس و تو این شهر و دانشگاه نمیشناختم به عنوان خاطره یاد کنم واقعا کار خدا عجیبه ، عجیبه عجیب!
اما می دونید که چی برام جالبه که بعد سه سال حالا میشینمو حتی از بعضی خاطره های تلخ اون روزا هم به شیرینی یاد می کنم از اون روزایی که توی این شهر غریب بودم، واقعا کار خدا رو میبینید ، و امروز توی وجودم یه حس غریب هست که بهم نبرو میده تا سر پا بمونم هنوز اون تنهایی و که توی روزای اول داشتم و تنها کسی رو که آشنا دیدم خدا بود رو فراموش نکردم همون روز ازش خواستم کمکم کنه و کرد و حال  اون کسی که هیچ کس نمیشناختش چه تغییری کرده...
وحال سفری در پیش دارم سفری به دیاره...


نوشته شده توسط حامیدر | نظرات دیگران [ نظر]
گریه
دوشنبه 88 تیر 1 , ساعت 2:49 عصر

یکی بود یکی نبود ،نمی دونم کی بود کی نبود ، فقط اینو بگم
یکی بود و یکی هم نبود
دیروز که تنها نشته بودم یه گوشه ای زیر این آسمون اگر چه یه سقفی هم بالا سرم بود ، یه لحظه احساس کردم که دلم می خواد گریه کنم آخه چند روزی بود که گریه نکرده بودم اما راستیتش دلم می خواست با خدا درد و دل کنم نمی دونم چم شده بود البته ما این موقع ها میگیم تف تو ریا اما تو اون لحظه خیلی چیزارو از جلوی چشمام رد کردم اون لحظه بود که اشکم جاری شد دلم تنگ شده بود برا چی برا خیلی چیزا حتی برا گریه کردن واقعیتش دلم بود که می خواست گریه کنه با خودم اون لحظه فکر کردم که الآن دوست دارم سرم و کجا بزارمو گریه کنم ؟! رو زانوی مادرم ، رو ضریح امام حسین و امیرالمومنین یا خاک بقیع و شاید هم ...
اما تو اون لحظه فقط سرمو بالا گرفتمو گریه کردم
تنهایی هم بد نیست چون آدم می تونه تو تنهایی فقط جلوی خدا گریه کنه ، شاید بگی دارم دریوری میگم یا اینکه بگی دوباره حامیدر نشست و از گریه و زاری نوشت اما اگر گریه نکنی شادی هم برات معنا نداره
اونایی که نوشتمو می خونید گریه کنید ، تو گریه هاتونم منو فراموش نکنید ، وقتی خوب گریه کردید این صورتتونو بذارید رو خاک و هر جور که دلتون می پسنده صداش کنید خوبم صداش کنید بازم می گم برا این دل منم دعا کنید...
یا علی
 


نوشته شده توسط حامیدر | نظرات دیگران [ نظر]
یه آدم
سه شنبه 88 خرداد 19 , ساعت 2:28 عصر

به نام خدا
یه روز یه آدمی خیلی فکر می کرد که خوبه ، خیلی خوب ، تو میون همه دم از معرفت و مردونگی میزد ، هر جا می رفت می گفت یه آدم باید حداقل نسبت به اون کسی که بهش محبت می کنه
با معرفت باشه اما ...
اما با گذشت زمان غفلت کار دست این آدم داد خودش شد یه بی معرفت ،یه نامرد، یکی که هیچ چیزی رو نگه نمی داشت دیگه حیایی نداشت ، این آدمی که دم از معرفت و مردونگی و آزادگی می زد نسبت به یه نفر اونم به کی ...؟!

به یه نفر که از رگ گردن به ما نزدیکتره بی معرفتی کرد حالا این آدم شرمنده است ، رو سیاهه و در مونده و یه چیزه که اونو سر پا نگه داشته اونم فقط امید، امید به خدا...

بگذریم این روزا دل رسول الله شاده ، آقا امیرالمومنین خندانه و مهدی فاطمه به همه عیدی میده ، کسی تنبلی نکنه که
گر گدا کاهل بود        تقصیر صاحب خانه چیست 
پس کسی تنبلی نکنه و عیدی خودشو از آقا بگیره 
میگی چرا دارن عیدی میدن ، سوال نداره داره یکه نفری میاد اونم کی؟ مادرمون
میلاد با سعادت ام ابیها ، همسر حیدر ، فاطمه زهرا را پیشا پیش تبریک می گوییم
 


نوشته شده توسط حامیدر | نظرات دیگران [ نظر]
مهدی بیا
شنبه 88 خرداد 9 , ساعت 11:12 صبح

امت چرا شکست حریم حرم؟ چرا؟
پهلو شکسته لای دری ، مادرم ! چرا؟
سر میزنم به خلوت تنهایی علی
زانو گرفته در بغل از دست غم ،چرا؟
70 و چند شب ز وفاتش نرفت که
پژمرده گشت غنچه پیغمبرم ، چرا؟
دل 20 شب عزای گل یاس را گرفت
اما نشد که یاس تو را بو کنم ، چرا؟
ایام فاطمیه ی امسال هم گذشت
پیدا نشد مزار تو امسال هم چرا؟

سیدی تنها به رنگ سبز نیست
هیچ دانی مادر سادات کیست؟
سبز یعنی عاشق مولا شدن
پشت درب حیدری ،زهرا شدن
سبز یعنی عشق تا شور ولا
با حسین فاطمه در کربلا
طالب سبزم ،نه این سبز ریا
سبز هم بازیچه شد مهدی بیا

راستی یه کلیپ هم برای دانود میزارم حتما دانلودش کنید
برای دانلودش هم اینجا کلیک کنید
یا علی


نوشته شده توسط حامیدر | نظرات دیگران [ نظر]
هر چه می خواهد دل تنگت بگو
یکشنبه 88 خرداد 3 , ساعت 10:26 صبح

خدا یه جمله فقط میگم مگه میشه باور کرد خدایی چون تو جواب کسی رو نده ، هر چقدر هم مثل من گنهکار باشه اما خدا اگه تو جوابمو ندی و همه عالم جوابمو بدن به جز از در خونت جای دیگه ای نمیرم
من جای دیگه ای رو بلد نیستم و نمی خوام بلد بشم


نوشته شده توسط حامیدر | نظرات دیگران [ نظر]
فاطمیه
شنبه 88 خرداد 2 , ساعت 11:57 صبح

این روزها ، روزهایی است که خدا هم عذادار است آری ( فاطمیه خدا هم غرق ماتمه) این روزها دل امام حسن و امام حسین خون است و زینب گوشه ای از خانه نظاره گر مظلومیت پدر و درد مادر است نمی دانم چه خواهد شد اما آسمان خبر از روزی را می دهد که علی این علی خیبر شکن در راه مسجد تا خانه بارها به زمین می نشیند ، آسمان خبر از ناله مردی را در نیمه های شب میدهد ، مردی که در حال غسل دادن تمام عشق و زندگیش می باشد
ای آسمان چرا در این روزها نمی گریی،  نکند به تو هم همچون فرزندان زهرا سفارش شده که گریه ات را در سینه ات حبس کنی تا مبادا نا محرمان چیزی بفهمند
ای آسمان صفحه دل تو خبر از رفتن مادر را می دهد ، مادری که ناموس خداست ، مادر پیامبر است و تمام عشق و زندگی علی ولی خدا ...
آه از دست این زمانه  ، این زمانه بی معرفت که به دردانه پیامبر ، پاره تن او رحم نکردند و دل سنگ آنان را حتی ناله زهرا در پشت در هم نرم نکرد ، این کینه با دلها چه می کند
ای وای ، ای وای از این نامردمان سنگ دل
این روزها باید با علی و بچه های علی گریست و گریه کرد تا شاید ، تا شاید ...


نوشته شده توسط حامیدر | نظرات دیگران [ نظر]
پاسخ یک سوال
دوشنبه 88 اردیبهشت 28 , ساعت 5:29 عصر

انگار سوالی از من شد و من آنرا پاسخ ندادم اما شاید جواب ندادن من به خاطر این بود که فکر می کردم این سوال ، سوال نیست بلکه تلنگر است اما پس بذارید پاسخ دهم
برنامه ها پشت سر هم می گذشتند و یکی پس از دیگری تمام میشد و حال این سوال مطرح است که اصلا برنامه برای چه ؟... برای اینکه از بقیه کم نیاریم یا نه واقعا دلیل دیگری دارد شاید ما هم
نمی دانیم ...
حال اصلا چرا این سوال مطرح شده من نمی دانم اما واقعا خودمان هم که به این فکر کردیم؟
بذارید اینطور مطرح کنم چه رقابتی اصلا رقابت با کی با افرادی که همه آنها هم مثل ما هستند نه مگر ما با بقیه چه فرقی داریم ، شما بگید آیا برنامه ای که برای رقابت با دیگران باشه ارزش زحمت کشیدن داره ؟
من که هیچ اما افرادی رو می دیدم که ساعت ها وقتشونو میذارن تا برنامه به هدف برسه فقط به خاطر خدا و نور دلشون حالا حیف نیست این زحمت ها رو با کلمه رقابت از بین ببریم اونم رقابت سر چی ، سر اینکه ما بهتریم یا دیگری ، سر اینکه ما بهتر کار انجام می دهیم یا دیگری من فکر نمی کنم کسی به خاطر رقابت کار انجام داده باشه و از خدا هم می خوام که کمکمون کنه تا از روی دلهامون برنامه اجرا کنیم
در آخر به همه ی اونایی که درد دلشون به ما رسید میگم ما رو حلال کنید اگر برخورد بدی کردیم
می دونیم اشتباه کردیم و شما بذارید پای خستگی...
یا علی


نوشته شده توسط حامیدر | نظرات دیگران [ نظر]
<   <<   6   7   8   9   10   >>   >

درباره وبلاگ

از کربلا چه خبر!؟

مدیر وبلاگ : حامیدر[133]
نویسندگان وبلاگ :
دریا
دریا (@)[56]

گمنام
گمنام (@)[8]

مسافر (@)[2]

پاییز ارغوانی[5]
انیس (@)[1]


من حامیدر هستم.... دوست دارم عاشق خدا باشم اما نتوانستم ، دوست دارم گناه نکنم اما نتوانستم ، ودر آخر دعایم این است خدایا فرج آقایم را برسان.
فهرست اصلی
بازدید امروز: 48 بازدید
بازدید دیروز: 94 بازدید
بازدید کل: 245671 بازدید

لینک های روزانه

فهرست موضوعی

سلام، از کربلا چه خبر، چاه، کوچه .
نوشته های پیشین

یا حسین
ام ابیها
اباصالح
سیره عملی
زمستان 1387
پاییز 1387
لوگوی وبلاگ من

از کربلا چه خبر!؟
لینک دوستان من

►▌ استان قدس ▌ ◄
حامیان ولایت
.: شهر عشق :.
اصولی رایانه
پایگاه اطلاعاتی و کاربردی شایگان
امیدزهرا omidezahra
بازمانده تنهای تنها
درباره امام علی
بانوی بی حرم
در باره امام علی ( علوی ها)
ذاکر کربلا
بازمانده تنها
پرستو(منصور صابری)
نون و القلم
موتور سنگین ... HONDA - SUZUKI ... موتور سنگین
ستارگان صبح
حدیث نفس
مهدی باوری
انسانم آرزوست
وبلاگ نویس شهر ما
شهید محمدهادی جاودانی (کمیل)
سنگفرش خیال
نفس یار
بوی خاک
به خود آییم و بخواهیم،‏که انسان باشیم...
راز اشک
آوای دل(ایمان)
نسل واصل
مهدی روزبهانی
بیت العباس
دیدار
باران پشت شیشه است
حلبی آباد 316
فروزنده
به سرای خسته دلان خوش آمدید.....
مهندسی عمران
هیئت محبان الزهرا
حامد
خادم الحسین(هیئت)
سنگ صبور
مجنون الحسین
نجوای شبانه(مهدی)
نفس باد صبا مشک فشان خواهد شد
عطا
زیباترین شکیب
انا مظلوم حسین
بنیاد اینترنتی مهدی(عج)

از همه جا از همه چیز
سام سایت تبیان 1
بانوی بی حرم
حمید شرق
آرامش
صفحات اختصاصی

موضوعات وبلاگ

موسیقی وبلاگ

اشتراک در خبرنامه

 
کل یادداشت ها

پس از مدت ها
شهید صبوری
محرم
دلتنگی
جواد الائمه
عرفه...
امام رضا
می دونی دوست دارم...
ویژگی های عالم آخرت1
کربلا
سلام دوباره
التماس
تصمیم
یا علی
شعبانیه
[همه عناوین(200)][عناوین آرشیوشده]
طراحی شده توسط نو آوران پارس - با همکاری وب تولز ( خدمات وبلاگ نویسان )