• وبلاگ : از كربلا چه خبر!؟
  • يادداشت : يه آدم
  • نظرات : 2 خصوصي ، 4 عمومي
  • چراغ جادو

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + تابستانه 

    بسم الله الرحمن الرحيم

    نام:تابستانه

    مقطع تحصيلي:محرمانه

    موضوع:خاطره

    سر سره

    رفته بوديم پارك ومن 3 سالم بود ....مامانم خواهرام رو سوار تاب کرد ولي من چون قدم به تاب نميرسيد اجازه تاب سواري نداشتم

    کنار نيمکتي که مادرم روي آن نشسته بود ايستادم و از دور تماشا ميکردم....مامانم داشت با يه خانمي حرف ميزد

    منم فرصت رو غنيمت شمردم يواشکي رفتم کنار پله هاي سر سره ايستادم

    قدمهام بدبختانه به پله هاي سر سره هم نمي رسيد ،به همين خاطر دستهام رو روي پله ها ميگذاشتم و خلاصه با

    کلي زحمت بالاخره موفق شدم به اون بالا برسم ولي واي خداي من!دنياي ارتفاع وحشت آور بود ...خيلي ترسناک بود ...سرم گيج رفت

    ميله هاي حفاظ از دستم سرخورد و ....

    هيچي به خوشي و سلامتي از اون بالا سر خوردم وپابين امدم

    و چون از موفقيتم شادمان شده بودم تندي از جايم بلند شدم و بسمت مادرم دويدم....داشتم از جلوي محوطه ي تابها با سرعت و افتان و خيزان رد ميشدم

    که خواهرم سوار بر تاب مثل آونگ به من خورد و من مثل توپ پرتاب شدم توي شمشادها!

    از اين جا به بعد را يادم نمي آيد ولي دندانم همانجا شکست

    و خيلي زشت شده بودم اما خدا را شکر 7 سالگي که رسيد از شر آن يادگاري سرسره خلاص شدم و خدا دندان جديدي به من داد.

    نتيجه ميگيريم ما انسانه دوست داريم هميشه به قله هاي بلند برسيم اما موقع رسيدن اونقدر خودمون رو گم مي کنيم که شايد بعدا از صعودمون پشيمون بشيم.

    پايان.

    پاسخ

    تو زندگي قله هاي بلندي هست که ما يکي يکي اونها رو پشت سر ميذاريم اما يادمن باشه که براي رفتن از يک قله به قله ديگه بايد بتونيم شيب تند دامنه رو درست پايين بيام تا تازه سربالايي رو جلوي رومون ببينيم
    + تابستانه 

    به نام خداي زيباييها

    نام:تابستانه

    مقطع تحصيلي:محرمانه

    موضوع:انسان هميشه بايد شاد باشد....

    عصري نشسته در ايوان به ناز

    از التهاب ظهر خسته و چشمان نيمه باز

    از پنجره گل شبو سرک کشيد

    از آب حوض ماهي قرمز حباب چيد

    از سارها خبر اورده باز نسيم

    بر روي بام آشتي با يا کريم

    از بوي خاک باغچه نم سروش داد

    از شهد نسترن پروانه را نوش داد

    يک دسته کبوتر در اوج آسمان

    پر ميزنند با هم خندان و شادمان

    يک هندوانه با لبخند سرخ خود

    سهم فضاي خاطره انگيز عصر شد

    يک قوري سپيد با لباس گل گلي

    ميزد به دست چاي با استکان پلي

    لبريز لطف و محبتي زياد

    يک عصر مهربان زيبا و شاد

    وقتي تابستانه داشت شعر مينوشت فهميد گاهي بايد در صفحه هاي زندگي روزمره گل وجود داشته باشد و اميد هم همينطور

    اما وقتي داشت در از كربلا چه خبر شعرش را پاكنويس ميكرد

    كمي دلش گرفت.......

    پاسخ

    نمي دونم چرا...
    + غربت ياس 
    سلام من هم جاداره سالروز تولد مادرم حضرت فاطمه رو تبريك بگم همچنين پيروزي اقاي احمدي رو به همه ي مردم ايران خصوصا هواداراي ايشون تبريك عرض ميكنم. اقا جان گاه گاهي به نگاهي دل مارا درياب جان به لب امده از درد خدا را درياب اگر از دولت وصل تو مرا نيست نصيب گاه گاهي به نگاهي دل مارا درياب اقاجان فقط يه نگاه وديگه هيچ.... التماس دعا
    پاسخ

    مولا جان در اين روز ميلاد يک درد بر دل هاي ماست و آن هم غيبت توست بيا يابن الحسن
    + باران 

    سلام.هميشه در روز مادر بچه ها به مادرشون كادو ميدن اما ما امروز از ماردمون حضرت فاطمه زهرا عيدي ميخوايم.مادر جان خيلي دلم براي آن ضريح مخفي تنگ شده.مادر جان خسته شدم از اينكه همه بهم ميگن عاقلانه زندگي كن .مادر جان من مي خوام عارفانه زندگي كنم.مادرجان كي ميشه عيدي ما را ظهور فرزندت آقا مهدي بدي چشم انتظاريم.
    پناه عالمي درگاه زهراست بشر حيران زقدر و جاه زهراست
    صراط او صراط مستقيم است که راه رستگاري راه زهراست

    پاسخ

    ما اين روزها منتظر عيدي هستيم اونم از ...