شکرانه |
جمعه 88 شهریور 13 , ساعت 9:2 عصر
سلام علی قلب زینب الصبور سلام،یکی از رفقا پیام داده که چرا به روز نمی کنی؟با تمام وجودم دوست داشتم وبلاگ را به روز کنم،تو این یک هفته هر روز به وبلاگ سر می زدم اما اتفاق هایی برام تو این هفته افتاد که آنقدر دلم گرفته بود که فقط دوست داشتم به( قول یکی از شهدا مثل دریا که آدم را ناشناس میکنه و با خودش می بره) ناشناس توی نوشته های دریاییم بگردم و آروم بشم.خدا جون اگر این اتفاق هایی که برام پیش میاد ،آزمایشه ،از این آزمایش ها به تو پناه میبرم .خدا جون اون روز دلم شکست،نه از افرادی که اونجوری درباره امام زمان حرف می زدند،نه از امام زمان که چرا نمیاد از خودش دفاع کنه،دلم از خودم شکست که چرا اونقدر توانایی ندارم که از امام زمانم و دینم دفاع کنم.امروز اونقدر دلم گرفته بود که با یک اتفاق کوچک توی تاکسی دلم می خواست همون موقع بزنم زیر گریه.اتفاق هایی که برام افتاد اینقدر ناراحتم کرده که دوست ندارم با هیچ کس در رابطه باهاش حرف بزنم .خدا جون، خدای خوبم پناه می برم به تو ،با توسل حقیقی به امام زمان و حضرت زینب از آزمایش هایی که پیش رومه.خدایا اگر مصلحت توست که شکستن دلم ادامه پیدا کنه تو را شکر می گویم اما خدایا کمک کن هیچ گاه قلب نازنین مولایم مهدی را با گناه نشکنم.کمک کن گوشه لبان مهدی را به لبخند باز کنم.کمک کن خدایا که بندگی ات کنم.کمک کن که حتی اگر تو خواستی مثل پروانه به گرد شمع وجودت بسوزم،لب به شکر باز کنم .خدایا کمک کن تنها تو برایم کافی باشی و بس.خدایا کمک کن بنده فقیر درگاه با عظمتت باشم.ای شهدا،قربون اون موقع ها،قربون اون صفاتون.دست منم بگیرین،دلم تنگه براتون. گفتم به کجا گفت صدایم کردند گل بودم و از شاخه جدایم کردند سحرها دلم هوای گریه دارد.بگو بی تو چه چاره کنم.خدایا ببخش اگر راه و رسم گدایی نمی دانم،شرمنده خدا،شرمنده...خدا اگر گنهکارم.اما خدا جان طاقت ناراحت کردن تو را ندارم.دلم تنگه.دل تنگ رفتنم.بیا و این روان جدا مانده از آفتاب را با خود ببر ،ای آفتاب مهربانی،ای که سایه لطف تو همیشه بر سر من است،مهدی جان . الهی و ربی من لی غیرک امشب شب میلاد کریم اهل البیت امام حسن مجتبی است .بس که امام مجتبی کریم است نسبت به شیعه هایش گوش این دهکده آواز گدا نشنیده است.
خداوند، بندگان مخلص خود را تنها نمی گذارد و آنها را در شداید و سختی ها نجات می دهد. نوح را روی آب،یونس را زیر آب و یوسف را کنار آب ،نجات داد.همچنان که ابراهیم را از آتش،موسی را وسط دریا و محمد(ص) را درون غار و علی(ع) را در بستر که به جای پیامبر خوابیده بود،نجات داد.با اراده الهی،ریسمان چاه وسیله شد تا یوسف از قعر چاه به تخت و کاخ برسد،پس بنگرید با حبل الله چه می توان انجام داد.اما تلخی ها هم شکر خدا را می خواهد. اگر بدانیم؛دیگران مشکلات بیشتری دارند. اگر بدانیم؛مشکلات ،توجه ما را به خداوند بیشتر می کند. اگر بدانیم؛ مشکلات، غرور ما را می شکند و سنگدلی ما را بر طرف می کند. اگر بدانیم؛ مشکلات، ما را به یاد دردمندان می اندازد. اگر بدانیم؛ مشکلات، ما را به فکر دفاع و ابتکار می اندازد. اگر بدانیم؛ مشکلات، ارزش نعمت های گذشته را به ما یادآوری می کند. اگر بدانیم؛ مشکلات، کفاره ی گناهان است. اگر بدانیم؛ مشکلات، سبب دریافت پاداش های اخروی است. اگر بدانیم؛ مشکلات، هشدار و زنگ بیدارباش قیامت است. اگر بدانیم؛ مشکلات، سبب شناسایی صبر خود و یا سبب شناسایی دوستان واقعی است.واگر بدانیم؛ممکن بود مشکلات بیشتر یا سخت تری برای ا پیش آید،خواهیم دانست که تلخی های ظاهری نیز در جای خود شیرین است. آری، برای کودک، خرما شیرین و پیاز و فلفل تند و ناخوشایند است،اما برای والدین که رشد و بینش بیشتری دارند،ترش و شیرین هر دو خوشایند است.حضرت علی(ع) در جنگ احد فرمود:شرکت در جبهه از مواردی است که باید شکر آن را انجام داد.و دختر او حضرت زینب در پاسخ جنایتکاران بنی امیه فرمود:در کربلا جز زیبایی ندیدم.به یکی از اولیای خدا گفته شد حق تشکر از خداوند را بجا آور.او گفت :من از تشکر او ناتوانم.خطاب آمد:بهترین شکر همین است که اقرار کنی من توان شکر او را ندارم. خدا جون دلتنگه رفتنم.ببین دلتنگه مدینه ام.دلتنگ کربلام.دلتنگ اومدن اربابم.مهدی،جان مادرت زهرا(س) بیا........
نوشته شده توسط دریا | نظرات دیگران [ نظر]
|
|
|
درباره وبلاگ |
مدیر وبلاگ : حامیدر[133] نویسندگان وبلاگ :
دریا (@)[56]
گمنام (@)[8]
مسافر (@)[2]
پاییز ارغوانی[5] انیس (@)[1]
من حامیدر هستم....
دوست دارم عاشق خدا باشم اما نتوانستم ،
دوست دارم گناه نکنم اما نتوانستم ،
ودر آخر دعایم این است خدایا فرج آقایم را برسان.
|
|
فهرست اصلی |
بازدید امروز: 204 بازدید
بازدید دیروز: 145 بازدید
بازدید کل: 245393 بازدید
|
|
لوگوی وبلاگ من |
|
|
|