شنبه 88 اردیبهشت 26 , ساعت 11:58 صبح
امروز پس از گذشت سه روز از یک سه روز قشنگ باز به سراغ وبلاگ آمدم تا حداقل بر صفحه این وبلاگ بنویسم خدایا ممنون تو هستیم از اینکه توفیق دادی تا در این دهه اول فاطمیه کاری انجام دهیم ، کاری حداقل برای دلمان . سه روز به سرعت باد گذشت و آن شب ها خدا کند که از یادمان نرود شبی که برای فاطمه گریستیم ، شبی که برای غربت علی گریه کردیم و شبی که همراه زینب سر بر دیوار گذاشته و ناله زدیم فراموش نکنیم که چه شد و چه گذشت بر همه ما ... حال درد دلی کنیم با مهدی دلها اما اینبار اینطوری... سلام آقا مهدی ، دلم برات تنگ شده میدونم خیلی وقته برات نامه ننوشتمو حتی یادتم نکردم اما آقا مهدی شما خیلی بزرگواریو مارو ان شا الله به بزرگواریت میبخشی اما آقا مهدی کی می خوای از سفر بر گردی دیگه دلمون طاقت دوریتو نداره آقا مهدی درسته مابیمعرفتیم اما به ما بیمعرفتا هم یه سری بزن بعضی وقتا یه نگاهی به ما هم بکن در آخر میگم فدای اشک چشم هایت
نوشته شده توسط حامیدر | نظرات دیگران [ نظر]
|