چهارشنبه 88 فروردین 19 , ساعت 11:50 صبح
سلام.از مدت ها قبل می خواستم بیام اما نمیدونم چرا خدا امروز را نصیب کرد .امروز خیلی دلم هوای کربلا کرده .به یاد عهد هایی که با امام حسین بستم و نمیدونم وفا کردم....
سلام بر تو ای پدر عبدالله و بر روحهای پاکی که در جوار و حریم تو آمدهاند؛ درود و سلام باد تا شب و روز باقیست و تا قیام قیامت و خدایا قرار مده این زیارت را آخرین عهد من با مولایم... گفتم عهد، چه واژه تکرار شدنی شکستنیای! غدیر را که یادت هست؟عقد اخوت! کوچههای بنیهاشم و عهد شبانه را چه؟ کوفه را نیز میبایستی برای نماد عهد شکنی بیاد داشته باشی! و کربلا عهد مردان خدا. و عهد توابین پس از کربلا را! و عهد دانشمندان مکتب باقرالعلوم را! و عهد شاگردان صادقترین امام را! و عهد پای سنگینترین تابوت زندانی کاظمین را! و روایت ولایت، حصن حصین و عهد نیشابوریان و سلطان علی بن موسیالرضا را! و عهد مردانه ایستادن بر حمایت از کوچکترین امام را! و عهد سامرا و امام غریب و گمنام همیشه تاریخ را! و دژ عسکری و عهد بانوی رومی را! همه را بخاطر میآوری، چون تاریخ تمام شیعگی توست. اما حالا میخواهم بگویم زمان آخرین عهد است... اللهم رب النور العظیم و رب الکرسی الرفیع و... مواظب باش عهد نشکنی که؛ دست مولاست که بالاست هنوز، یکنفر منتظر ماست هنوز... و سلام بر حسین و علی بن الحسین و واولاد الحسین و اصحاب الحسین.
نوشته شده توسط دریا | نظرات دیگران [ نظر]
|