شنبه 87 دی 21 , ساعت 11:2 صبح
یه چند روزی نیومدم اما یادم نرفته که باید سر به اینجا بزنم اما نمیدونم چرا نتونستم مطلب جدیدی بزارم تا امروز که چند روزی از عاشورا میگذره ،راستی اگه ما عاشورا کربلا بودیم ،می موندیم یا میرفتیم اما عجب محرمی بود وقتی به مردم نگاه می کردی ذره ذره بدنشون عذادار بود عذا دار ... هر کی هر کار می تونست انجام می داد یکی نذری میداد و یکی هم نذری می گرفت ،هر دو شونم می دونستن کاری که می کنن مورد رضایت خداست بگذریم امروز همین یه بیت و می نویسم و بس... این صدای تپش قلبم نیست در حسینیه ی دل سینه زنی است
نوشته شده توسط حامیدر | نظرات دیگران [ نظر]
|