شنبه 89 آبان 8 , ساعت 5:41 عصر
تا میاد اسم قشنگت مثل خون تو رگ میجوشم
لحظه ی با تو بودن رو به دو عالم نفروشم
روز تقسیم غم عشق خورده این قرعه به نامم
من بشم خمار عشقو تو بریزی می به جامم
اون روزی که زات یزدان به همه عقلو عطا کرد
منو مجتنون افرید و به غم تو مبتلا کرد
الهی یه روز بیاد که من ز خون وضو بگیرم
رخصتم بده ابوالفضل جلوی چشماش بمیرم
غم عشقت میزنه موج،توی عمق چشم خیسم
اسم تو هر شب جمعه روی قلبم مینویسم
اگه لحظه ای نباشی زندگی به من حرومه
بی تو ای عزیز زهرا کار عاشقی تمومه
همدم تموم شبهام خاطرات کربلاته
یه اشاره کن ببینی سرو جونم به فداته
گوشه ای از کربلاتو نمیدم به کل دنیا
منو عشق بی حسابت ای عزیز قلب زهرا
یا حسین(ع)
این روزها که از همیشه خسته ترم همه هم جز ناامیدی ارمغانی برای دل خسته ام ندارند و باز تنها چشمانم به دستان حضرت ابوافضل(ع) است و توکلم به خداست.
نوشته شده توسط دریا | نظرات دیگران [ نظر]
|