شنبه 89 خرداد 1 , ساعت 9:6 صبح
غم عشقت بیابان پرورم کرد هوای بخت، بی بال و پرم کرد به ما گفتی صبوری کن صبوری صبوری، طرفه خاکی بر سرم کرد مو که افسرده حالم، چون ننالم شکسته پر و بالم، چون ننالم همه گویند فلانی ناله کم کن ته آیی در خیالم، چون ننالم به دادم برس ای اشک دلم خیلی گرفته نگو از دوری کی نپرس از چی گرفته دلم گرفته، خیلی. می دونم این جمله خیلی خیلی تکراریه. روزانه خیلی از زبون این و اون میشنویم. ولی به خدا در مورد من این دفعه حقیقت داره. باور کن دارم از ترس و دلشوره می میرم. چرا؟ نمی تونم بگم . لااقل الان نمی تونم. حسی که اگه مواظب نباشی، ممکنه به یجور حس "بیهودگی" منجر شه یا خدایی نکرده.... نمی دونم - واقعا ً نمی دونم... خدایا کمکم کن که جز تو کسی رو ندارم و البته که "حَسبُنا الله و نِعمَ الوکیل" دوباره مرغ روحم هوای کربلا کرد دل شکسته ام را اسیر و مبتلا کرد ز سر گذشته اشکم به لب رسیده جانم که هر چه کرد با من فراق کربلا کرد فدای آن شهیدی که زیر تیغ قاتل سرش بریده گشت و به شیعیان دعا کرد
نوشته شده توسط دریا | نظرات دیگران [ نظر]
|