یکشنبه 88 دی 27 , ساعت 4:45 عصر
غم عشقت بیابان پرورم کرد هوای بخت، بی بال و پرم کرد به ما گفتی صبوری کن صبوری صبوری، طرفه خاکی بر سرم کرد مو که افسرده حالم، چون ننالم شکسته پر و بالم، چون ننالم همه گویند فلانی ناله کم کن ته آیی در خیالم، چون ننالم خدا جون امروز خیلی دلم برات تنگ شده.خدا خیلی دلم گرفته از اینکه کسی درکم نکرد و باید از همه بکشم.اما خدا تو که درکم می کنی کافیه.خدا دوباره امروز برای کاری که داشتم انجام می دادم استخاره کردم چه خوب جوابی اومده بود.خدا جون وقتی تو اجازه دادی پس همه چی حله.
دلم گرفته از بغض هایی که توی گلوم بود و خوردمش .از اشک هایی که توی چشمام خشک شده بود.آخ که چقدر دلم می خواست گریه کنم.از اینکه از گناهام خسته شدم.دلم می خواست سرم را بزنم به دیوار. از خدا شرمنده هستم و از امام زمانم خجالت زده.آخه چطور می تونستم شاد باشم وقتی که با نهایت وجود دوست داری داد بزنی و بگی خدا شرمنده ام...شرمنده بغض و دل تنگی سهم منه سهم این دل خسته منه این دل در به در خسته من این دل غمزده ی من دیگه لبخند نمیزنه عقل پرسید که دشوارتر از مردن چیست؟ عشق فرمود فراق از همه دشوارتر است الهم ارزقنی شهادت فی سبیلک
خدا جون دوستت دارم امضاء: دریا
نوشته شده توسط دریا | نظرات دیگران [ نظر]
|