شنبه 88 آذر 21 , ساعت 10:38 صبح
امروز می نویسم با دلی که نمی دانم بگویم که گرفته یا اینکه نه نگرفته اما امروز می خوام برای خودم روضه بخونم روضه سه ماهه، روضه سیزده ساله ، روضه سه ساله ، روضه علی اکبر و روضه عباس ، شاید هم روضه زنی که لب هایش را روی رگ های بریده قرار داده و امروز باز می پرسم که از کربلا چه خبر!؟
از کربلایی که هزاران حرف دارد و ما هیچ نمی دانیم، از کربلایی که سالهاست دل شیعیان را آتش زده با اینکه این شیعیان ذره ای از آن دریای که زینب گفت چیزی جز عظمت نبود را هم نمی دانند کربلایی که ما از عباسش یک علم و یک مشک شنیده ایم ، از سه ماهه اش تیر سه شعبه می دانیم و از حسینش تنه بی سر اما آیا کربلا در همین جا خاتمه می یابد یا نه؟ آیا کربلا در گوشه خرابه با شروع خواب ابدی دختری سه ساله تمام می شود یا نه...!؟ واقعا چه می دانیم از عاشورا و از کربلا ، چه گذشت بر عترت پیامبر، چه گذشت؟ محرم در راه است و کمتر از هفت روز دیگر لباس ها و محله ها رنگ و بویشان تغییر می کند وباز من از خودم می پرسم از کربلا چه خبر...!؟
نوشته شده توسط حامیدر | نظرات دیگران [ نظر]
|