• وبلاگ : از كربلا چه خبر!؟
  • يادداشت : يا رب
  • نظرات : 1 خصوصي ، 4 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + گل نرجس 

    بيت‏الاحزان
    «آه برخاست بر افلاک که آيينه شکست»
    قامت صبر ز دلواپسي سينه، شکست
    گويي نمي‏دانستند که او، کيست!
    گويي هرگز او را نديده بودند!
    گويي همه آنها گنگ و کور بودند!
    آيا کسي شعله‏هاي آتش را نمي‏ديد؟
    آيا کسي فرياد تازيانه را که حرمت فضا را مي‏شکست، نمي‏شنيد؟
    آيا کسي عطر بهشت را از آن خانه استشمام نمي‏کرد؟ چرا! چرا!
    امّا دست‏هاي ابوجهلي و ابولهبي، هميشه به سوزاندن و شکستن، عادت داشتند؛ خواه سوزاندن «در» باشد، خواه شکستن «حرمت»!
    آه! آن روز، کسي پرتو عصمت زهرايي عليهاالسلام را نمي‏ديد.
    نامي که تکرارش، آسمان را به گريه مي‏اندازد؛ بس که در زمين، غربت خود را با آسمان تقسيم کرد! بس که در زمين، وجود آسماني‏اش را آزردند!
    بس که در زمين، حرمت بيت‏الاحزانش را ـ دلش را ـ شکستند!
    از همان روز به دنبال غروبي غمگين اشک در پلک به خون خفته آدينه شکست!
    از همان روز، فقط هيزم دل‏ها غم شد کعبه را آتش شکّ، حرمت ديرينه شکست
    انگار نمي‏دانستند که او کيست! بانويي که جوهره خلقت، آيينه عصمت، دختر نور، مادر عشق و ترجمه عطوفت الهي بود.
    حيا، از چادر نمازش آبرو مي‏گرفت و عصمت، حکايتي از حجاب آسماني‏اش بود.
    صداقت دست‏هايش را نه‏تنها «دستاس»ها، که عرش نشينان، مي‏ستودند و خاک قدمش، کليد درهاي آسمان بود.
    آه! چاره‏اي نداشت؛ نمي‏توانست سکوت کند.
    بيت‏الاحزان بود و گريه‏هاي فاطمه عليهاالسلام ! بيت‏الاحزان بود و شکوه‏هاي غريبانه زهرا عليهاالسلام !
    بيت‏الاحزان بود و شام غريباني که در انتظار سپيده بود؛ سپيده موعود و لحظه ظهور خورشيد!
    بيت‏الاحزان بود و... آن شب، علي عليه‏السلام بود و غمي به وسعت گيتي
    غمي به وسعت اندوه زهرا عليهاالسلام
    غمي که هيچ‏گاه نتوانست پايان خويش را در دل و چهره مولا عليه‏السلام ، ببيند و سال‏هاي سال، مولا عليه‏السلام همراهش بود؛ تا آن سحرگاهِ خونين شهادت!
    آن سحرگاهي که به شهادت لبخند زد و به همجواري با حضرت زهرا عليهاالسلام چشم دوخت...
    فرياد کن بغض فرو خورده‏ات را، بقيع!

    در انتظار فرج...

    پاسخ

    سلام . نميدونم آيا ما كه دم از شيعه بودن ميزنيم و ميگوييم آنها نميدانند حضرت زهرا كه بود و خانه اش كجا بود خودمان مي دانيم كه حضرت زهرا كيست.كاش بقيع تنها مهر خموشي نداشت .مدت هاست كه دنيا مهر خموشي محل زندگي دردانه عالم مهدي را به دوش ميكشد كي خواهد رسيد صداي بيداري دنيا