• وبلاگ : از كربلا چه خبر!؟
  • يادداشت : زينب
  • نظرات : 1 خصوصي ، 3 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + اميدوار 

    سلام

    امروز بيشتر از هميشه دلم گرفته بيشتر از همه مدتي كه دانشگاه بودم و دلم برا خونوادم تنگ ميشد . امروز بيشتر از هميشه دلم هواي شونه هاي مادرم رو كرده بيشتر از هميشه كه تو اوج نااميدي بودم اما خدا هميشه كمكم كردي و دستامو گرفتي حالا هم كمكم كن خدا... خيلي دلم تنگه. امروز بيشتر از هميشه دلم جمكران ميخواد امروز خيلي بيشتر از هميشه گفتم كاش الان شلمچه بودم كاش الان يه بهونه اي پيدا ميشد تا من هاي هاي گريه كنم كاش الان مادرم بود.

    كاش...كاش...

    التماس دعا

    پاسخ

    نمي دونم ما آدما هميشه فکر مي کنيم خودمون يلي تنهايي اما نميدونم تا يکم نگاهمونو مي چر خونيم مي بينيم از ما هم تنها تر هست اما اي کاش همه کربلا بوديم اي کاش.............................................يا علي
    + باران 

    سلام امروز اومدم شعري را كه هميشه با خودم تكرار ميكنم بگم.

    خدايا عاشقان را با غم عشق آشنا کن ز غم هاي دگر جز غم عشقت تو رها کن تو خود گفتي که در قلب شکسته جاي داري شکسته قلب من جانا به عهد خود وفا کن.راستي ان شاء الله هم کربلا و هم همه حاجت هاتون را از خدا بگيريد و همينطور بقيه بچه هاي وبلاگ و خودم ان شاء الله.خدا هم جاي حق و خوب خدايي

    پاسخ

    خدا.................................................................................................
    + گل نرجس 

    به نام حضرت حق

    کاروان محزون نور، در غروب غمگين با پاهاي تاول بسته آهسته راه مي‌پيمايد، آسمان تيره است و با چشمان اندوه بار اين کاروان خسته را نظاره مي‌کند، خورشيد تيره غم‌نامة يک زن قهرمان را مويه کنان مرور مي‌کند، زمين سخت آشفته و اوضاع به‌هم ريخته است. هر يک از فرشتگان چندين نيستان ناله دارند زيرا يگانه حجت خدا در روي زمين با آه سوزناکي به سوي سرنوشت محتوم ـ که همان شهادت در سرزمين کربلا است ـ به پيش مي‌رود، ابرها بس که دلگيرند بي‌قرار و با رنگ خونين از اين سو به آن سو مي‌دوند، زمين لرزان، و به قضاي الهي تن در داده است. وگرنه تحمل چنين اندوه سنگين ناممکن است، و نزديک است آسمان از جنايتي که به وقوع مي‌پيوندد فروريزد. چگونه مي‌توان آن حادثه را به تصوير کشيد که دست ياراي نوشتن و قلم توان تحرير آن را ندارد. اين کاروان پر از غصه مي‌رود تا در پهنة هستي عشقي بيافريند که امام حسين7 خداي آن عشق و زينب پيامبر آن است

    خداياي من، ما چه كرده ايم در راه اسلام؟

    در انتظار فرج...

    پاسخ

    ما هيچ نکرده ايم جز اينکه بدون آنکه بتوانيم از آن چيزي بفهميم تنهاي تنها اشک ريختيم اما باز هم بايد خدا را شکر کرد که اين اشک ها حاصل کاري نيست که ما براي سلام کرديم بلکه حاصل کاري است که اسلام براي ما کرده است