سلام
حال من خوب است
آري حال من خوب است آن قدر كه هنوز هم مي توانم نام تو را بر بال هاي فرشتگان آسمان ولايتت بنوسيم و از حضور اين واژه هاي حيات سرشار از عشق شوم با اين حال نمي توانم دلتنگت نباشم ، از فاصله ها شكوه نكنم از درد ها از غصه ها از دوري تو و از اين همه تنهايي و ...
نه! مگذار اين پرده از كنار پنجره دل -كلبه تنهايي من- كنار رود.
مي داني و مي دانم اگر اين حجاب نوراني برداشته شودسيل اشك ها به سوي تك درخت انتظار روانه مي شود پس...
گاهي اوقات دوست دارم تك ستاره آسمان خورشيد وجودت باشم كه شبانگاهان نگاهي به آن بياندازي تا شايد تنها ياور خود را بيابد
دوست دارم در سايه سار درخت مهربانيت خرده هايي از آن را به پاره ها ي دل من كه همچون دفتر خونين عشق دلتنگ ديدار توست وصله كني .
دوست دارم كه هر چه زود تر صداي دلنواز قدمهاي تابناكت را از كوچه پس كوچه هاي دل غريبم بشنوم .
و هزاران دوست دارم هاي ديگر...
مهديا!بيا و با رايحه دل انگيزت بوي تعفن گناه را از سراسر گيتي بزداي.
در انتظار فرج...