• وبلاگ : از كربلا چه خبر!؟
  • يادداشت : زبان حال
  • نظرات : 1 خصوصي ، 11 عمومي
  • چراغ جادو

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + صبا 

    اين هم ادامه شعر

    روزگاري به سر دوش پدر جايم بود

    ساحت کاخ شرف منزل و مأوايم بود

    ديده مام و پدر محو تماشايم بود

    ماه شرمنده زرخسار دل آرايم بود

    حال در گوشه ويرانه بود منزل من

    خون دل گشته زبي تابي دل حاصل من

    اي سر غرقه به خون از ره دور آمده اي

    طالب فيض حضورم به حضور آمده اي

    بي تو اي جان پدر تنگ مرا حوصله شد

    پايم از خار مغيلان هله پر آبله شد

    پس تا چند روز ديگه ...

    سربلند و پيروز باشيد

    پاسخ

    از اينکه هنوز به وبلاگ سر ميزنيد ممنون راستي از اينکه چند روزي است به روز نشدم معذرت مي خوام يا علي