• وبلاگ : از كربلا چه خبر!؟
  • يادداشت : زبان حال
  • نظرات : 1 خصوصي ، 11 عمومي
  • درب کنسرو بازکن برقی

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + صباح 

    بسم الله الرحمن الرحيم

    بنا به برداشت نادرست از جنبه مناظره صبا و صباح

    و مبني بر توافق طرفين در توضيح جو ايجاد شده

    اعلام مينمايد:

    اينگونه مناظرات جدا از جنبه و بعد منفي آن بيشتر مطالعاتي قلمداد ميشود

    با صرف نظر از اين جنبه و شبهات ديگر تنها ميتواند جنبه ي تفريحي داشته باشد

    بنا بر اين اگر در اذهان ديگران ،خطرناك،جلوه نموده،آنرا تصحيح نموده واقرار مينمايد:ممكن است يك مقداري نمكش زياد شده باشد

    با اين حال مبني بر توافق طرفين مناظره ،اين مناظره تا اطلاع ثانوي در تعليق ميباشد.

    با نهايت سپاس و تشكر

    صباح(با معيت صبا)

    پاسخ

    باسمه تعالي مبني بر اشتباه طرفين مناظره واينکه بر اساس اطلاعات جمع آوري شده هيچ فردي از مناظره شما دو نفر هيچ برداشت غلطي نکرده است حاميدر و وبلاگ پذيراي منظرات شما دو نفر مي باشد يا علي
    + صباح 

    بسم النور

    برگشتم كه بهت بگم.....

    خداوند بركات و خيراتش رو به قلبت نازل كنه

    مثلا من قرار بود برم بعد تو اينطوري براي من نوشتي؟

    نه من زود عصباني نميشم.حرفي هم بقول ادبيات والاي شما نپروندم

    تسلط به اعصاب=تصاوير محكم با استدلال هاي كاملا علمي،مناظره فرد به فرد با قدرت كلامي(نه با توهين:رجوع شود به سطور نوشته شده توسط شخص خودت)استفاده از فن بيان نوشتاري در برخورد با اشخاص با ويژگي هاي رواني متنوع.

    فكر كنم اين توضيحات براي قانع كردن هر فرد اهل تعقل كافي باشه

    و از اين كه من رو اين طور ارزيابي كردي باز هم به خدا پناه ميبرم و بر او توكل ميكنم.اميدوارم روزهاي خوشي را در پيش داشته باشيد كاش وقت بيشتري داشتم تا ميتوانستم در جهت راهنمايي كردنت از آن استفاده كنم فكر كنم دايره المعارفت ويروسي شده آخه تو همين نظري كه نوشته بودي كلي دري بري بود فرمتش كن شايد درست شد

    ولي جدي موضوع دايره المعارف در مقوله ادراك انساني گنجانده شده.اگر به اين موضوع علاقه داري ميتونم چند تا كتاب در همين زمينه بهت معرفي كنم.

    باري فرصت ندارم.در پناه حضرت حق.

    پاسخ

    با سلام باز اينجانب ونيز وبلاگ در اين مناظره دو به دو وشايدم کمي خطرناک هيچ براي گفتن نداريم در پناه حق باشيد فعلا يا علي
    + صبا 

    به نام حضرت حق

    سلام صباح من ،اولا اگه من چيزي گفتم منظوري نداشته ام دوما از اينكه منو اينجوري توصيف كردي اصلا ناراحت نيستم به اين دليل كه خيلي زود عصباني ميشي و نميتوني به اعصاب خودت مسلط باشي

    به هر حال يه چيزي مي پروني سوما در مورد رفتنت اينو بگم كه من مطمئنم كه نمي توني از اين وبلاگ بري مي دونم هستي شايد با يه اسم ديگه پس باهات خداحافظي نمي كنم

    چهارما در دايره المعارف من هميشه سعي شده تا جايي كه ميشه از آدما خوبي هاشون ياد بشه آدما واسه رفتنن نبايد ...

    موفق و مويد باشي

    پاسخ

    چون حرف بين دونفر ديگر من حرفي نمي زنم فقط مي گويم يا علي
    + صباح 

    بسم الله الرحمن الرحيم

    با اين كه از اين جا بار بستم ،به صبا(ان شا الله ختم به خير شود)

    من يه دايره المعار في ميشناسم كه توي صفحه هاش شخصيت شما رو اين طور بيان ميكنه:انسانسي كه تا آخر حرف و كلام رو گوش نميكنه و دوستش رو به اندك بهايي ميفروشه اين از تعريفي كه در اون دايره المعارف اجتماعي موجود در ضمير نا خود آگاه هر آدمي هست من كه از مدير وبلاگ انتظاري نداشتم ولي اين حرفت كه گفتي ايشون تو رو خوب شناخته ديگه نهايت........

    الان كه برگشتم تا جوابي برات بنويسم به اين خاطر هست كه نميخوام حرف و حديثي بمونه ميخوام بر گردي نوشته هاي قبلي رو با دقت بخوني...ما آدم ها دسته دسته ايم يعني انواع زيادي هستيم

    من فكر كنم دسته سركار صبا رو با اين حرفش شناختم پس همين جا مقدم بر همه خدا رو شكر ميكنم كه قدرت تحليل و مناظره بالايي دارم ولي يه درس هم گرفتم كه از اين قدرتهام مقابل هر كاري اون هم با كيفيت پايين بهره نبرم

    در ضمن ما يك فني در جامعه شناسي داريم كه ميگه خودت رو در آينه ديگران ارزيابي كن فكر كنم شما به حد لزوم به اين شناخت رسيدي پس به من حق بده كه حرفهام رو رودر رو بهت نگم

    با اين حال در نهايت تواضع برسم بزرگواران و پيشوايانم بتو ميگم:باشه هر چي تو بگي...

    و براي خودم شعري ميگم كه تو هم بخونيش بد نيست:

    تو را اسير خيال خام ميبينم

    كبوتري اسير دانه و دام ميبينم

    گذاشته پاي بر نردبان غرور

    رسيده بر لبالب بام ميبينم

    هميشه راه و رسم تو بيهودگي نبود

    كنون تو را گرفتار نام ميبينم

    درون حادثه عشق به سر افتادي

    نجات تو را به طعم جام ميبينم

    تمام روز وشبت چنين طي شد

    صباح تو را بدست شام ميبينم

    تو لبخند ميزني برسم شاهانه

    شكوه تو را ولي بدون كام ميبينم

    تو خانه از حرف هاي تند ميسازي

    من اين بناي تو را بي دوام ميبينم

    بيا كنار سجاده دمي خاكساري كن

    كه هر دمت آنجا سلام ميبينم

    شايد هم برات خوندمش نميدونم.....

    اين از جوابم براي تو دوستم.و اميدوارم يه خدا حافظي درست و حسابي برام داشته باشي.

    از مدير وبلاگ هم به خاطر خودم و صبا عذر خواهي ميكنم.

    يا علي.

    پاسخ

    مي خوام جوابي بنويسم ام نمي دانم چه بگويم اما بهتر است...
    + صباح 

    من كه نيومدم دعوا كنم......سلام....

    امدم يه چيزي گفتم كه دوستم رو در ثواب سهيم كنم

    ولي الان فكر ميكنم كه اگه شما هم 100 تا صلوات بفرستين واقعا خيلي خوب باشه...تا فردا مهلت دارين صلوات ها رو بفرستين....

    حالا اگر دير هم شد اشكالي نداره.....

    ولي بعدش يه نفس عميق هم بكشين و سعي كنيد كه كاملا به اعصابتون مسلط باشيد

    خب ديگه حرفي ندارم....شما هم فكر نكنم حرفي براتون مجهول مونده باشه...صباح رو دعا كنيد

    به اميد اين كه همه صلواتها رو بفرستيد و ادعا ي من رو حمل بر گستاخي من ندونيد

    حرف حساب.......

    به اميد روزهاي روشن و زيبا

    پاسخ

    يا علي
    + صبا 

    از صبا به صباح:

    با اين كه دوست ندارم اين جو معنوي توي وبلاگ رو از دست بدم پس جوابتو بيرون از وبلاگ مي دم اين از شما دوست عزيز(در ضمن توي اين وبلاگ اصلا جاي اين جور حرفا نيست هر روز منو مي بيني مي توني اينا رو بهم بگي مدير وبلاگ هم شما خوب شناخته)ناراحت كه نشدي؟

    گفتم يا رب مرا براتي بفرست

    توفان زده ام فلك نجاتي بفرست

    گفتند كه با زمزمه يا مهدي

    بهر گل نرگس صلواتي بفرست

    اللهم صل علي محمد و آل محمد

    يا مهدي ادركني

    پاسخ

    اللهم صل علي محمد و آل محمد
    + صباح 

    به نام خداي مهربان

    به صبا:

    حالا مگه من كدورتي داشتم؟؟؟؟؟

    اشكال نداره يه دعا كنم؟:

    اي خدا آخه چرا اين صبا همه اش در مورد من اشتباه ميكنه

    يه جوري بهش بگو كه من اصلا اوني كه فكر ميكنه نيستم.....

    اين از دعا...

    وديگه اين كه خواهش ميكنم همين الان يه صلوات بفرست!

    ........فرستادي؟.......حالا ...يه نفس عميق هم بكش و سعي كن به اعصابت مسلط باشي.....خب ديگه خدانگهدار

    پاسخ

    اما فکر کنم شما باي يه صلوات بفرستي و به اعصابت مصلت باشي
    + مدعي 

    سلام بنده خدا

    خدا قوت

    نمي دومم حكمتش چيه ،ولي موندم تو اينكه ...

    ولش كن.!

    يكي از لطفاي بزرگ خداي هميشه مهربون به بنده هاي اغلب نامهربونش اينه كه يه كاري كنه بين بنده هاش محبوبيت داشته باشن ،آفرين، اگه ته ته دلت خوشحالي بود ( به خاطر حرفي كه شايد چون از ته دل سر درآورده بود به دلت رسوخ كرد) بايد به همه چيت شك مي كردي .چون يكي از دامهاي شيطان برا بنده هاي خوب خدا اينه كه به چشم خودشون خوب ديده بشن.لطفا عمومي نشه...

    (خواهش مي كنم اين آهنگو از رو وبلاگتون بردارين خيلي غم داره )

    اگه بهتون بر نمي خوره التماس دعا داداشي

    پاسخ

    مي دونم چي ميگي آره خدا لطف مي کند و ما مي معرفتيم يا علي
    + صبا 

    اين هم ادامه شعر

    روزگاري به سر دوش پدر جايم بود

    ساحت کاخ شرف منزل و مأوايم بود

    ديده مام و پدر محو تماشايم بود

    ماه شرمنده زرخسار دل آرايم بود

    حال در گوشه ويرانه بود منزل من

    خون دل گشته زبي تابي دل حاصل من

    اي سر غرقه به خون از ره دور آمده اي

    طالب فيض حضورم به حضور آمده اي

    بي تو اي جان پدر تنگ مرا حوصله شد

    پايم از خار مغيلان هله پر آبله شد

    پس تا چند روز ديگه ...

    سربلند و پيروز باشيد

    پاسخ

    از اينکه هنوز به وبلاگ سر ميزنيد ممنون راستي از اينکه چند روزي است به روز نشدم معذرت مي خوام يا علي
    + صبا 

    به نام او

    اول اينكه كل اون شعر حذف شده اينجا جا نميشه مجبورم دو بار بفرستمش

    دوم اينكه من نمي دونم شما چه اصراري داريد بدونيد كه صبا كيه؟

    ولي با اين وجود خيلي دوست دارم بدونم چرا...

    در ضمن شما ناراحت نمي شيد كه من به وبلاگتون مرتب سر مي زنم ؟

    راستش من مي خواستم برم تا چند روز ديگه ولي چون شما اون شعر رو مي خواستيد من مجبور شدم دوباره مزاحم بشم

    شيعيان شرح شب تار مرا گوش کنيد

    قصه ديده خونبار مرا گوش کنيد

    مو به مو راز دل زار مرا گوش کنيد

    داستان من و دلدار مرا گوش کنيد

    پاسخ

    معذرت از اينکه اصرار کردم تا بدونم شما چه کسي... اما از اينکه شما به وبلاگ من سر ميزنيد خيلي هم خوشحال هستم يا علي
    + صبا 

    در جواب مدير وبلاگ و صباح:

    مدير محترم وبلاگ در رابطه با معناي صبا و انتخاب آن فراموش كردم كه مخاطب خودم را بنويسم و در حقيقت مخاطب من حاميدر نبوده بلكه صباح بود در رابطه با نظري كه داده بودند و در رابطه با معناي حاميدر چيزي نمي دانم اما از ظاهر آن چيز هايي به ذهنم خطور كرده بود.

    اگر لطف كنيد هدف از انتخاب آن را بفرماييد ممنون مي شم.

    اون شعري هم كه اشتباها حذف شد رو براتون مي فرستم

    و در جواب به خود صباح

    من كدورتي از كسي نداشته و ندارم و خوشحالم كه بالاخره...