• وبلاگ : از كربلا چه خبر!؟
  • يادداشت : مادر1
  • نظرات : -2 خصوصي ، 4 عمومي
  • چراغ جادو

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + صباح 

    به نام خدايي كه همين نزديكيست...

    كاش الان خانه بودم.....

    حتما الان درخت انار خانه براي من دلتنگ است...

    وبيشتر از او مادر نازنينم....و پدر مهربانم.....

    و آسمان شهرم و هوايش.....

    الان حتما توي خيابان ها فرشهاي سرخ و نارنجي و زرد برگ پهن شده..

    و در نزديك سرو هاي بلند و مغرور سبز سايه هاي پاييزي نقش بسته...

    ياسها از روي ديوارها مستانه لبريز شده اند

    وقتي باران ميگيرد هزار طيف نامرئي و لطيف از آسمان جاري ميشود و بوي نم پياده روها را فرا ميگيرد....

    يادش بخير دو سال پيش بود كه با دوستم روي نيمكت حياط مليح پيش دانشگاهي زير باران مي نشستيم و با هم چايي ميخورديم

    دو تا برگ خوشرنگ و خوشگل بر ميداشتيم و بين يك صفحه از كتاب ميگذاشتيم صداي باران و

    نسيم و بوي برگ......

    چقدر دلم براي بهشتم تنگ شده.......