چشمانم رو ميبندم و بغض را فرو ميدهم
دلم در دستانم ميلرزد و کلمات با هزار سنگيني بر
روي صفحه نوشته ميشود......هر روز سخت تر
ميشوند و دلم لرزان تر.......
گاهي نوشتن سخت ميشود.......
گاهي گفتن حرفها سخت ميشود.......
گاهي فقط فرياد ارام کنندست و بس......
کاش هيچ ديواري نبود...........هيچ سقفي نبود و
فقط اسمان بود و زمين......
اما هيچ چيز كه نباشد خدا هست و او جبران همه نداشتن ها و تنهايي ها در زمين است.
ببار باران دلم هواي گريه كرده است .كاش اشك ها يي كه آرام آرم جاري مي شوند دلمان را شست و شو دهند و پاك كند.