• وبلاگ : از كربلا چه خبر!؟
  • يادداشت : خدا منتظر ماست
  • نظرات : 1 خصوصي ، 5 عمومي
  • تسبیح دیجیتال

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + حر 

    سلام

    رفته بودم سر حوض تا ببينم شايد، عكس خود را در آب، آب در حوض نبود ماهيان مي‌گفتند:هيچ تقصير درختان نيستظهر دم‌ كرده‌ تابستان بود،پسر روشن آب، لب پاشويه نشست و عقاب خورشيد، آمد او را به هوا برد كه بردبه ‌درك راه نبرديم به اكسيژن آببرق از پولك ما رفت كه رفتولي آن نور درشت،عكس آن ميخك قرمز در آب كه اگر باد مي آمد دل او، پشت چين‌هاي تغافل مي ‌زد، چشم ما بودروزني بود به اقرار بهشتتو اگر در تپش باغ خدا را ديدي، همت كن و بگو ماهي‌ها حوضشان بي‌آب استباد مي رفت به سر وقت چنارمن به سر وقت خدا مي رفتم (سهراب سپهري)

    پاسخ

    سهرابم برا خودش شاعريه ها ، اما اي کاش ما از دل ماهيان بيشتر خبر داشتيم ، يا علي