• وبلاگ : از كربلا چه خبر!؟
  • يادداشت : شروع
  • نظرات : 0 خصوصي ، 3 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + صباح 

    همين كه با اين صفحه مشكلي نداريد سپاسگذارم

    اما در مورد همكاري بايد بگويم

    اگر اينجا براي من مدرسه اي باشد ،ترجيح ميدهم كه دانش آموز بمانم

    مدير ها و ناظم ها گاهي شوق دروني دانش آموزان را ندارند،فضاي بي خيالي ،تنها تر و اميد وار كننده تر است

    اگر خيلي از شنيدن نظرات مشغله ميابيد

    به قول خودتان يا علي.

    پاسخ

    ما هيچ وقت از شنيدن نظرات خسته نميشيم پس باز هم منتظر نظراتتان هستيم يا علي
    + صباح 

    نگاه خسته من

    فضاي عصر غم آلود و خواب آلود

    و حوض پر از آب

    و بوي چمن

    تهي ز فکر و خيالات

    رها زهر چه بود و نبود

    نسيم گذشت سوت زنان

    قدم زنان به زير آسمان کبود

    و من بروي ليوان چايي داغ چند گل نسترن چيدم

    مسير بي خيالي مرا عطر چاي

    ميپيمود (اگر صفحه اي براي شعر اختصاص يابد وبلاگ كامل ميشود)

    پاسخ

    ما که با اين صفح مشکلي نداريم باز هم شما رو دعوت به همکاري مي کنيم يا علي
    + صباح 

    به نام حضرت نور

    اين شعر مناسبتي با موضوع شروع ندارد ولي چون اين صفحه خالي بود درج گرديد.

    دلم هواي يك حياط باز كرده است

    كه حوض داشته باشد و نصيب من:

    نسيم باشد و گياه

    آسمان آبي و كبوتر و بهار پرتقال

    نصيب من،

    كمي محبت از كرانه هاي آبي فراز باشد و سپهر

    و دلخوشي،و يك خيال صاف

    توقع زيادي است از جهان ولي،

    دلم هواي يك حياط باز كرده است.......

    (به عنوان يك نظر:اگر جو وبلاگ كمي به ادبيات عرصه دهد،بيشتر ميدرخشد)

    پاسخ

    يا علي